خلاصه کتاب «برگی از دفتر آفتاب» / شرح حال شیخ السالکین آیت الله العظمی بهجت
ولادت: حضرت آیتالله محمد تقى بهجت در اواخر سال ۱۳۳۴ هـ ق، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. شانزده ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش به سرای باقی شتافت و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید. درباره نامگذاری حضرت آیت الله بهجت، خاطره ای شیرینی که از نزدیکان ایشان نقل شده است که ذکر آن در این مجال سودمند است: پدر آیت الله بهجت در سن حدود هفده سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود. در آن حال ناگهان صدایی شنید که گفت:«با ایشان کاری نداشته باشید؛ زیرا ایشان پدر محمد تقی است.» تا این که با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته؛ اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و کاملاً شفا می یابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سوم را خدا به او عطا می کند، اسمش را«محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را«محمد تقی» نام می نهد؛ ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا این که سرانجام پنجمین فرزند را دوباره« محمد تقی» نام می گذارد، و بدین سان نام آیت الله بهجت مشخص می شود. کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت(ع) به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است. آری آیت الله بهجت در کودکی در تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت(ع) به ویژه سید الشهدا(ع) رشد یافته بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن محافل پرورش یافت. از همان کودکی از بازی های کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فراوانی به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
تحصیلات
تحصیلات ابتدایى حوزه را در مکتبخانه فومن به پایان رساند و پس از تحصیلات ادبیات عرب در سال ۱۳۴۸ هـ ق، هنگامى که تقریباً چهارده سال از عمر شریفش مىگذشت، براى تکمیل دروس حوزوى عازم(عراق) شد. حدود چهار سال در کربلای معلى اقامت گزید و افزون بر تحصیل علوم رسمى از محضر استادان بزرگ آن سامان همچون مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم خویى(غیر از آیتالله خویى معروف) بهره برد. آن زمان چهارده سال از عمر شریفش می گذشت که به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت گزید. بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظّم له خود به مناسبتی فرمودند:«بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم.» آری، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی زیر نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان کرده است و پیوسته می پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راهپویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد. بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می ماند و از فیوضات سید الشهدا(ع) استفاده می کند و به تهذیب نفس می پردازد و در آن مدت، بخش معظمی از کتاب های فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر فرا می گیرد. در سال ۱۳۵۲ هـ ق براى ادامه تحصیل به«نجف اشرف» رهسپار شد و سطح عالى علوم حوزه را در محضر آیات عظام همچون حاج شیخ مرتضى طالقانى(ره) به پایان رساند و پس از درک محضر آیات عظام آقا ضیای عراقى و میرزاى نایینى(ره)، وارد حوزه درسى آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى شد. افزون بر این ایشان از محضر آیات عظام حاج سید ابوالحسن اصفهانى و حاج شیخ محمد کاظم شیرازى(ره)، صاحب حاشیه بر مکاسب و در حوزه علوم عقلى، کتاب«الاشارات و التنبیهات» و «اسفار» را نزد آیت الله سید حسین بادکوبهاى(ره) فرا گرفت و در زمان شاگردی به تدریس سطوح عالى پرداخت و در تألیف کتاب«سفینهالبحار» محدث کبیر، حاج شیخ عباس قمى(ره) را یاری کرد. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده؛ بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را در جست و جوی مردان الهی و اولیای برجسته می کشاند. یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید: در سال های متمادی که در درس ایشان شرکت می جویم، هرگز نشنیده ام که جز در موارد نادر درباره خود مطلبی فرموده باشد. از جمله سخنانی که از زبان مبارکش درباره خود فرمود، این است که در ضمن سخنی به مناسبت تجلیل از مقام معنوی استاد خود، حضرت آیت الله نایینی(ره) فرمود:«من در ایام نوجانی در نماز جماعت ایشان شرکت می نمودم، و از حالات ایشان چیزهایی را درک می کردم.» در زمینه تهذیب نفس در زادگاهش(فومن) از کودکى محضر عالم بزرگوا«سعیدى» و درکربلا از برخى علماى دیگر بهره برد تا این که در نجف اشرف در سن حدود هجده سالگی با آیت حق، سید علی آقای قاضى(ره) آشنا شد و گمشده خویش را در وجود ایشان یافت. از آن پس در سلک شاگردان اخلاقى ـ عرفانى ایشان درآمد.
هجرت
در سال ۱۳۶۴ هـ ق موافق با ۱۳۲۴ هـ ش با قلبى صیقل یافته از معنویت و سینه اى مالامال از عشق به حضرت حق و با کوله بارى از علم و کمال راهی سرزمین خویش شد و در زادگاهش تشکیل خانواده داد و در حالى که آماده بازگشت به نجف اشرف بود، هنگام عبور از قم، در زمانى که هنوز چندین ماه از مهاجرت حضرت آیت الله بروجردى(ره) به قم نگذشته بود، موقتاً مقیم شد و خبر رحلت اساتید بزرگ حوزه علمیه نجف را یکى پس از دیگرى مىشنود، از این رو در شهر مقدس قم رحل اقامت مىافکند. حضرت آیت الله بهجت پس از ورود به قم، خدمت آیات عظام کوه کمرهاى حضور یافت و در بین شاگردان درخشید همچنین در درس حضرت آیت الله بروجردی همچون دیگر شاگردان برجسته اش حضرات آیات امام خمینی(ره)، گلپایگانی(ره) و… حاضر شد. آیت الله مصباح در این باره می گوید:«آیت الله بهجت از همان زمانی که مرحوم آیت الله بروجردی(ره) در قم درس شروع کرده بودند از شاگردان برجسته و از مُستَشکِلین معروف و مبرّز درس ایشان بودند. معمولاً استادانی که درس خارج می گویند، در میان شاگردانشان یکی دو سه نفر هستند که ضمن این که بیش از همه مطالب را ضبط می کنند، احیاناً اشکالاتی به نظرشان می رسد که مطرح و پیگیری می کنند تا مسائل کاملاً حل شود، اینان از دیگران دقیق ترند، و اشکالاتشان علمی تر و نیاز به غور و بررسی بیشتری دارد، و ایشان در آن زمان چنین موقعیتی را در درس مرحوم آیت الله بروجردی داشتند.» استادان برجسته فقه و اصول آیت الله بهجت پس از اتمام دوره سطح و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیای عراقی(ره) و میرزای نایینی(ره)، به حوزه گران قدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی(ره) معروف به کمپانی، وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت. به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری جوّال و متحرک و همراه با تیزبینی بوده، بهره ها برد. آیت الله محمد تقی مصباح درباره استفاده آیت الله بهجت از استادان خود می گوید:«در فقه بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد کاظم شیرازی که شاگردان مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی و از استادان بسیار برجسته نجف اشرف بود، استفاده کرده و در اصول از مرحوم آقای نایینی و سپس بیشتر از مرحوم آقا شیخ محمد حسین کمپانی اصفهانی فایده برده بودند، هم مدّت استفاده شان از مرحوم اصفهانی بیشتر بود و هم استفاده های جنبی دیگر.» سیر و سلوک و عرفان حضرت آیت الله بهجت، در کنار تحصیل و پیش از دوران بلوغ، به تهذیب نفس و استکمال معنوی همّت گمارده و در کربلا در تفحّص استاد و مربی اخلاقی برآمده که به وجود آقای قاضی که در نجف بوده، پی برده بود. پس از مشرف شدن به نجف اشرف نیز از استاد برجسته خویش آیت الله شیخ محمد حسین اصفهانی کمپانی استفاده های اخلاقی کرده است. آیت الله مصباح در این باره می گوید:«پیدا بود که از نظر رفتار هم خیلی تحت تأثیر مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی بودند؛ چون گاهی مطالبی را از ایشان با اعجابی خاص نقل می کردند، و بعد نمونه هایش را ما در رفتار خود ایشان می دیدیم. پیدا بود که این استاد در شکل گرفتن شخصیت معنوی ایشان تأثیر بسزایی داشته است.» همچنین در درس های اخلاقی آقا سید عبدالغفار در نجف اشرف شرکت جسته و از آن استفاده می کرد، تا این که در سلک شاگردان حضرت آیت الله سید علی قاضی(ره) در آمده و در صدد کسب معرفت از ایشان بر می آید و در سن هجده سالگی به محضر پرفیض عارف کامل حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی بار می یابد و مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظّم قرار می گیرد. در عنفوان جوانی چنان مراحل عرفان را سپری می کند که غبطه دیگران را بر می انگیزد. آیت الله مصباح می گوید:«ایشان از مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی در جهت اخلاقی و معنوی بهره برده و سال ها شاگردی ایشان را کرده بودند. آیت الله قاضی از کسانی بودند که مُمَحَّضِ در تربیت افراد از جهات معنوی و عرفانی بودند، مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی آملی و مرحوم آقا شیخ علی محمد بروجردی و عده زیادی از بزرگان و حتی مراجع در جنبه های اخلاقی و عرفانی از وجود آقای قاضی بهره برده بودند.
شیوه تدریس
آیت الله مصباح در مورد روش تدریس ایشان می گوید:«ایشان در بیان مطالب سعی می کردند، ابتدا مسأله را از روی کتاب شیخ انصاری(ره) مطرح کنند و بعد هر کجا مطلب قابل توجهی از دیگران به خصوص از صاحب جواهر(ره) در طهارت و از مرحوم حاج آقا رضا همدانی و دیگران مطالب برجسته ای داشتند آن را نقل می کردند و بعد هر جا خود ایشان نظر خاصی داشتند آن را بیان می کردند. این شیوه از یک سو سبب این می شد که انسان از نظر استادان بزرگ در یک موضوع آگاه بشود و در عین حال صرفه جویی در وقت می شد. استادان دیگر هم برای تدریس شیوه های جالبی داشتند که شاید برای مبتدی مفیدتر بود که هر مطلب را از هر استاد جداگانه طرح می کردند؛ ولی خوب این باعث می شد که وقت بیشتری گرفته بشود و احیاناً مطالبی تکرار بشود. در ضمن تدریس، در میان نکته هایی که از خود ایشان ما استفاده می کردیم و طبعاً بعضی از این نکته ها چیزهایی بود که ایشان از استادانشان شفاهاً دریافت کرده بودند، به مطالب بسیار ارزنده و عمیق و دارای دقت های کم نظیری بر می خوردیم.» آیت الله مسعودی که خود سال ها از درس حضرت آیت الله بهجت بهره برده اند درباره ویژگی تدریس ایشان می گوید:«سبک درس ایشان سبک خاصی است. معمولاً آقایان مراجع و بزرگان در درس خارج یک مسأله ای را مطرح می کنند و اقوال دیگران را یکی یکی ذکر می کنند، سپس یکی را نقد می کنند و دیگری را تأیید، و سرانجام یکی از آن نظرات را می پذیرند، یا نظریه دیگری را انتخاب می کنند؛ ولی ایشان بر خلاف همه، نقل اقوال نمی کنند؛ بلکه ابتدا مسأله را مطرح می کنند و بعد روند استدلالش را بیان می کنند. اگر شاگرد آرای علما را دیده و مطالعه کرده باشد، می فهمد که دلیلی را که استاد ذکر می کند چه کسی گفته است، و اشکال یا تأییدی را که می کند، می فهمد به سخن چه کسی اشکال یا قول چه کسی را تأیید می کند. لذا هر کس بخواهد در درس ایشان شرکت کند باید مبانی و نظرات آقایان دیگر را دیده باشد.»
موعظه
در درس حجت السلام و المسلمین قدس، امام جمعه کلاچای که خود سال ها در درس ایشان حضور داشته است می گوید:«روال حضرت آیت الله بهجت این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد؛ ولی نه با عنوان موعظه؛ بلکه با عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. و معلوم بود که منظور اصلی آیت الله مصباح یزدی که سال ها در درس خارج فقه ایشان شرکت می کردند(۱۵سال)، افزون بر استفاده علمی، استفاده از روحیه ملکوتی آقا بوده است.» آیت الله مصباح در این باره می گوید:«حضرت آیت الله بهجت گاهی داستانی را یا حدیثی را نقل می کردند که برای ما تعجب آور بود، ایشان چه اصراری دارند که بر مطالب معلوم و روشن تکیه می کنند، از جمله مطلبی که ایشان در تذکّرات پیش از درس اصرار می کردند؛ امامت امیرالمؤمنین(ع) بود، ما تعجب می کردیم که ما مگر در آن حضرت شک داریم که ایشان این قدر اصرار دارند که دلائل امامت حضرت علی(ع) را برای ما بیان کنند. یک خورده ته دلمان گله مند بودیم که چرا به جای این مطالب یک چیز هایی که بیشتر حاجت ما است(در امور اخلاقی و معنوی) مطالبی را نمی گویند. اما بعد از این که به پنجاه ـ شصت سالگی رسیدیم، در بسیاری از مباحث دیدیم که آن نکته هایی که ایشان چهل سال پیشتر در درسشان درباره امامت علی(ع) می فرمودند به دردمان می خورد. گویا ایشان آن روز را می دید که یک مسائلی بنا است در آینده مورد غفلت و تشکیک قرار بگیرد. شاید اگر توجه های ایشان نبود، ما انگیزه ای نداشتیم درباره این مسائل مطالعه ای داشته باشیم، حتی از نکته هایی که ایشان چهل سال پیش بیان می کردند، امروز بنده در نوشته هایم در مورد مسائل اعتقادی یا جاهای دیگر استفاده کردهام.» گواهی استادان و هم دوره ای ها و نیز شاگردان برجسته که بخشی از آن در ذیل می آید، نمایانگر دقت نظر و نبوغ برجستگی علمی ایشان است .آیت الله مشکینی(ره) می گوید:«ایشان از جهت علمی(هم در فقه و هم در اصول) در یک مرتبه خیلی بالایی در میان فقهای شیعه قرار دارند.» حجت السلام و المسلمین امجد می گوید:«ایشان در علمیت در افق اعلی است. فقیهی است بسیار بزرگ، و معتقدم که باید مجتهدین پای درسشان باشند تا نکته بگیرند و بفهمند، و حق این است که درس خارج را باید امثال آیت الله بهجت بگویند نه آنهایی که به نقل اقوال بسنده می کنند.»
تشویق بزرگان به شرکت در درس ایشان
آیت الله مصباح می گوید:«اولین چیزی که ما را جذب کرد؛ آن جاذبه معنوی و روحانی ایشان بود. ولی تدریجاً متوجه شدیم که ایشان از لحاظ مقامات علمی و فقاهت هم در درجه بسیار عالی قرار دارد. این بود که سعی کردیم خدمت ایشان درسی داشته باشیم تا وسیله ای باشد هم از معلومات ایشان بهره ای ببریم، و هم بهانه ای باشد که هر روز خدمت ایشان برسیم و از کمالات روحی و معنوی آقا بهره مند شویم. کتاب طهارت را در خدمت ایشان شروع کردیم، ابتدا در یکی از حجرات مدرسه فیضیه چند نفر از دوستان شرکت می کردند، و بعد از گذشت یک سال، یکی دو سالی هم در حجره ای در مدرسه خان(مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی) خدمت ایشان درس داشتیم. بعدها که ضعف مزاج ایشان بیشتر شد، از آن به بعد در منزل، خدمتشان می رفتیم که یک دوره طهارت را خدمت ایشان خواندیم و بعد یک دوره هم مکاسب و خیارات را که تقریباً حدود پانزده سال ادامه پیدا کرد. ما در درس ایشان استفاده هایی می بردیم که در بسیاری از درس ها کمتر یافت می شد.» شهید بزرگوار استاد مطهری(ره) نیز به درس ایشان عنایت خاصّی داشتند. آیت الله محمد حسین احمدی یزدی در این باره می گوید:«آیت الله شهید مطهری درباره درس آیت الله بهجت به ما خیلی سفارش می کرد و می فرمود: حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید
مرجعیت
با این که ایشان فقیهی شناخته شده اند و بیش از سی سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه و اصول دارند؛ ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده اند. آیت الله مصباح درباره علت پذیرش مرجعیت از سوی ایشان و نیز پیرامون عدم تغییر وضعیت آیت الله بهجت بعد از مرجعیت می گوید:«بعد از مرجعیت، منزل آیت الله بهجت هیچ تغییری نکرده است، ملاقات و پذیرایی از بازدیدکنندگان در منزل امکان ندارد؛ لذا در اعیاد و ایام سوگواری، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایی می شود. اصولاً قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکی از کرامات ایشان است، یعنی شرایط زندگی ایشان آن هم در سن هشتاد سالگی به هیچ وجه ایجاب نمی کرد که زیر بار چنین مسؤولیتی برود و کسانی که با ایشان آشنایی داشتند هیچ وقت حدس نمی زدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتی حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسؤولیتش را قبول بکنند. بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزی باعث نشد که ایشان این مسؤولیت را بپذیرند. باید گفت که رفتار ایشان در این زمان با این وارستگی و پارسایی، حجت را بر دیگران تمام می کند که می شود در عین مرجعیت با سادگی زندگی کرد، بدون این که تغییری در لباس، خوراک، مسکن، خانه و شرایط زندگی پیش بیاید.» تا این که بعد از رحلت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب«ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از رحلت مرجع عالی قدر، حضرت آیت الله اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیت الله بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده ای از علمای دیگر از جمله آیت الله مشکینی و آیت الله جوادی آملی و… مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال درخواست های مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند. در همین ارتباط یکی از نزدیکان ایشان می گوید: ایشان پیش از درگذشت حضرت آیت الله اراکی، چون مطلع شدند جامعه مدرسین نظر به معرفی ایشان را دارند، پیغام دادند که راضی نیستم اسمی از بنده برده شود. پس از رحلت آیت الله اراکی و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند:«فتاوای بنده را در اختیار کسی قرار ندهید. از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند: صبر کنید، همه رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسی ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوا را منتشر کنید.» چندین ماه پس از این رخداد رساله ایشان از سوی بعضی از اهل لبنان به چاپ رسید.
آثار مکتوب
حضرت آیت الله بهجت دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول هستند که خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکرده اند و گاه به کسانی که می خواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمی دهند و می فرمایند: هنوز بسیاری از کتاب های علمای بزرگ سال ها است که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است. برخی از آثار این عالم عارف عبارتند از یک دوره کامل اصول، حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى (ره) و تکمیل آن تا پایان مباحث مربوط به مکاسب و متاجر، دوره کامل طهارت، دوره کامل کتاب صلاه، دوره کامل کتاب زکات، دوره کامل کتاب خمس و حج، حاشیه بر کتاب ذخیره العباد مرحوم شیخ محمد حسین غروى، چندین مجلد تقریباً یک دوره فقه فارسى، حاشیه بر مناسک شیخ انصارى (ره) و… فهرست عمده تألیفات ایشان که برخی نیز با اصرار و پشتکاری برخی از شاگردانشان به چاپ رسیده، عبارتند از: آثار منتشر شده ۱٫ رساله توضیح المسائل(فارسی و عربی)، ۲٫ مناسک حجّ، دو کتاب یاد شده از سوی برخی از فضلا بر اساس فتاوای ایشان تألیف و پس از تأیید آقا به چاپ رسیده است. ۳٫ وسیله النجاه، این کتاب دربردارنده نظرات فقهی ایشان در بیشتر ابواب فقه است که در متن وسیله النجاه حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی(ره) گنجانده شده و نهایتاً جلد نخست آن با تأیید ایشان به چاپ رسیده است. ۴٫ جامع المسائل. این کتاب مجموعه حواشی ایشان بر کتاب«ذخیره العباد» استادش حضرت آیت الله محمد حسین غروی اصفهانی، و نیز تکمیل آن تا آخر فقه است، که قسمت هایی از آن ابتدا با نام«ذخیره العباد» با حروفچینی نه چندان زیبا و در تعداد نسخه اندک در اختیار برخی از شاگردان و خواصّ ایشان قرار گرفت، و بعداً جلد اول از این مجموعه که قرار است در پنج مجلد به چاپ برسد، به سبب کثرت فروع فقهی که از سوی حضرت آیت الله بهجت بر اصل کتاب افزوده شده و جامعیت آن«جامعُ المسائل» نام گرفته که به همت برخی از شاگردان ایشان به چاپ رسید. تألیفات آماده چاپ و نشر ۱٫ جلد اول از کتاب صلوه، آیت الله بهجت در این کتاب با سبکی ویژه و تلخیص مطالب به ترتیب مباحث «جواهر الکلام» به بیان نظریات نو و ابتکاری خویش پرداخته اند. ۲٫ جلد اول از دوره اصول، این کتاب تقریبا” به ترتیب « کفایه الاصول» نگارش یافته است، و بارها توسط ایشان مورد مداقّه و تجدید نظر قرار گرفته، و نظریاتی نو در بسیاری از مباحث اصول را در بردارد. ۳٫ تعلیقه بر مناسک شیخ انصاری، این کتاب در بردارنده نظرات ایشان درباره مناسک حجّ است. آثاری که چاپ و منتشر نشده است ۱٫ بقیه مجلّدات دوره اصول، ۲٫ حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، که به ترتیب مکاسب شیخ انصاری(ره) از اول تا انجام، و پس از اتمام آن ادامه مباحثی که در مکاسب مطرح نشده بر اساس متن«شرایع الاسلام» نگارش یافته است، ایشان در این دوره از مباحث فقهی نظرات جدیدی را ارائه داده اند. ۳٫ دوره طهارت، در این کتاب نیز آیت الله بهجت بسان دوره«کتاب الصلوه» به ترتیب مباحث«جواهر الکلام» با تلخیص و نوآوری نظرات خویش را مطرح کرده اند. ۴٫ بقیه مجلّدات دوره کتاب الصلوه. همچنین ایشان در تألیف«سفینه البحار» با مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) همکاری داشته اند و قسمت زیادی از سفینه البحار خطی، به خط ایشان نوشته شده است.
شاگردان
با توجه به این که ایشان به سبب شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می کردند، با وجود این افراد بسیاری از محضر آن جناب استفاده کرده که برخی از آنان خود صاحب رساله و فتوا هستند. اینک نام برخی از شاگردان را با حذف القاب ذکر می کنیم: ۱٫ محمد تقی مصباح یزدی، ۲٫ عبدالمجید رشید پور، ۳٫ سید مهدی روحانی، ۴٫ علی پهلوانی تهرانی، ۵٫ مختار امینیان، ۶٫ محمدهادی فقهی، ۷٫ هادی قدس، ۸٫ محمود امجد، ۹٫ محمد ایمانی، ۱۰٫ محمد حسن احمدی فقیه یزدی، ۱۱٫ محمد حسین احمدی فقیه یزدی، ۱۲٫ مسعودی خمینی، ۱۳٫ سید رضا خسروشاهی، ۱۴٫ حسن لاهوتی، ۱۵٫ عزیز علیاری، ۱۶٫ سید محمد مؤمنی، ۱۷٫ حسین مفیدی، ۱۸٫ جواد محمد زاده تهرانی، ۱۹٫ سید صابر مازندرانی، ۲۰٫ شهید نمازی شیرازی.
ویژگیهاى اخلاقى عرفانى حضرت آیت الله العظمى بهجت
1 - تقوا و خود سازى
چنانکه گذشت ایشان در نوجوانى به میدان خودسازى گام نهاد، و در فراگیرى علوم و تزکیه نفس چنان جدّى بوده و هستند که گویا کارى غیر از آن ندارند، و همواره در آموزش هاى اخلاقى بر این نکته اصرار دارند که تلاشى پیگیر و ریاضتى فراگیر لازم است تا انسان در جبهه ستیز با رذیلتهاى اخلاقى و در جهاد اکبر با هواهاى نفسانى ، سربلند و پیروز گردیده و به سازندگى خویش بپردازد، و همواره معتقد به لزوم همپایى دانش و اخلاق بوده و مؤ کّداً به خطر جدایى علم و تزکیه هشدار مى دهند و زیان عالم غیر مهذّب و دانش بدون تزکیه را از هر ضرر و زیان دیگرى بیشتر مى دانند.آن بزرگوار، انسان مخلص و مشتاقى است که در همه حال عقربه زندگى و حیات خویش را به سوى خدا چرخانده ، و کوشیده است تا پیوسته در حوزه جاذبه الهى قرار گرفته و به همه چیز و همه کس با دید خدا خواهى بنگرد.یکى از مجتهدان بزرگ در این باره گفته است:((ایشان را نمى شود گفت آدم با تقوایى است ، بلکه ایشان عین تقوا و مجسّمه تقواست .))
2 - زهد و ساده زیستى
اولیاى خدا برخلاف عموم مردم که به ظاهر دنیا چشم دوخته اند و سرگرم آن هستند، همواره به حقیقت دنیا مى نگرند، و به فرداى خویش مى پردازند و بدینسان هماره از قید مطامع گریخته و با صفاى قناعت و ساده زیستى ، روحى سرشار از معنویّت را به دست مى آورند، در حالى که مردم در انبوه ظلمت هاى غفلت و تشریفات زندگى و آزمندیهاى آن غرق و سرگردانند.آیت الله بهجت نیز از این دسته اولیاى خدا مى باشد. ایشان زاهد عارفى است که پیوسته بى رغبت به دنیا و آزاده و بى تکلّف زیسته است ، آن بزرگوار از برجسته ترین چهره هاى زاهد و وارسته زمان ماست که چنان در جاذبه معنویّات قرار گرفته و به حقیقت و باطن دنیا توجّه داشته که ذرّه اى به تعلّقات و مادیات آلوده نگشته و از هر چه رنگ تعلّق پذیرفته آزاد بوده است . او نه تنها چنین اندیشیده و از دنیا و مظاهرش گریزان بوده بلکه در عمل و زندگى معیشتى نیز در همین راستا حرکت کرده است .زندگى ساده او در خانه اى قدیمى و محقّر در قم ، و مقاومت ایشان در برابر خواسته هاى مکرّر علما و مردم براى تعویض خانه ، گواهى صادق بر روح بزرگ و زاهدانه این پیر فرزانه است .(37)
3 - عبادت
یکى از عوامل مهم موفّقیت انسان که مى تواند براى دیگران الگو و راهنما قرار گیرد، تقیّد ایشان به اعمال عبادى و تعبّد ایشان است .ارتباط استوار آیة الله العظمى بهجت با خداوند متعال ، ذکرهاى پى در پى ، به جاى آوردن نوافل ، شب زنده داریهاى کم نظیر ایشان بسیار عبرت انگیز است .سالهاى سال نماز جماعت ایشان از شورانگیزترین ، با صفاترین و روح نوازترین نمازهاى جماعت ایران اسلامى بوده و هست . در این نماز عالمان وارسته و خداجوى ، بسیارى از طلاب تقوا پیشه ، بسیجیان رزمجو و دلداده خدا، و دیگر قشرهاى مردم شرکت مى کردند. این نماز چنان پر معنویت است که گاه به ویژه در شبهاى جمعه صداى گریه آیت الله بهجت با نوحه و ناله غم انگیز نماز گزاران همراه مى شود، و روحها به پرواز در مى آید و چشمها به اشک مى نشیند، و فضاى دلها نورانى مى گردد. چنین فضاى معنوى و روح نوازى در این زمان در هیچ نماز جماعتى وجود ندارد. بى جهت نیست که بسیارى از اوقات در مسجدى که ایشان نماز جماعت اقامه مى کنند جا براى نماز گزاران تنگ مى گردد و عدّه کثیرى حتى آنان که مشتاقانه و به امید کسب فیض از این نماز پر معنویت ، از راه هاى دور آمده اند مجبور به ترک مسجد مى شوند.(38)این نماز همواره مورد توجّه اولیاى خدا بوده و هست ، علاّمه طباطبائى قدّس سرّه در آن شرکت مى جسته ، و آیت الله بهاء الدینى قدّس سرّه نیز عنایت خاصّى به نماز جماعت ایشان داشته اند. در این ارتباط آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى خاطره اى را نقل مى کنند که ذکرش در اینجا مناسب است . وى مى گوید:
یکى از آن دوستان نقل مى کرد: آیت الله بهجت یک شب بعد از نماز فرمودند: ((اگر سلاطین عالم مى دانستند که انسان در حال عبادت چه لذّتهایى مى برد، هیچ گاه دنبال این مسائل مادى نمى رفتند...))
آیت الله شیخ جواد کربلایى درباره نماز شب و گریه هاى نیمه شب ایشان مى گوید: ((جناب آیت الله بهجت در جدّیت در نماز شب و گریه در نیمه هاى شب مخصوصاً شبهاى جمعه کوشا بودند. یکى از علما و مشاهیر به من فرمودند که : شب جمعه در مدرسه سید(ره ) در نجف اشرف در نیمه شب شنیدم که ایشان با صداى حزین و ناله و گریه در حالى که سر به سجده گذاشته بود مکرّرَاً به حقّ تعالى عرضه مى داشت :
((إِلهى ! مَنْ لى غَیْرُکَ، أَسْاءَلُهُ کَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى أَمرى ؟!)).
- معبودا! من جز تو چه کسى را دارم که از او بخواهم رنجورى مرا برطرف کرده و نظرى به امورم نماید.
4 - زیارت و توسل
آیت اللّه بهجت حتّى با این سنّ و سال برنامه روزمره خویش را به این صورت آغاز مى کنند: هر روز با نهایت ادب به محضر مقدس حضرت معصومه علیهاالسّلام شرفیاب مى گردند. و با احترام و خضوع و خشوع در مقابل ضریح مطهر مى ایستند و بعد زیارت عاشوراى حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السّلام را قرائت مى کنند.
5 - تواضع و فروتنى
شهرت گریزى ، هوى ستیزى و فروتنى از دیگر ابعاد برجسته شخصیت معنوى ایشان است ؛ با اینکه فقیهى شناخته شده و مجتهدى صاحب نام و از برجستگان حوزه علمیّه قم مى باشند، نه تنها تا کسانى که از ایشان مسّن تر بودند و یا جلوتر بودند، بلکه تا هم دوره ایهاى ایشان در قید حیات بودند هیچگاه اجازه انتشار توضیح المسائل خود را نمى دادند، تا اینکه با درخواستهاى مکرّر عالمان راضى شدند فتاوایشان به چاپ برسد، با این حال اکنون نیز به هیچ وجه اجازه نمى دهند رساله شان را از وجوهات شرعیّه چاپ کنند.و نیز در مجالسى که از طرف ایشان برگزار مى شده است ، ایشان به خطباى مجالس توصیه مى فرمودند که : حتى از ذکر نام ایشان در مجلس خود دارى کنند. و این ، خود دلیل اوج هوى ستیزى و هوس پرهیزى این مرجع بزرگ است .(40)
6 - سیر و سلوک و مقام معنوى
آیت اللّه بهجت در سیر و سلوک سابقه دهها ساله دارد، ایشان از شاگردان عارف کامل حضرت آیت اللّه سیّد على آقاى قاضى قدّس سرّه و مورد توجه خاصّ آن استاد بزرگ بوده و در اوان جوانى ، مراحلى را در عرفان سپرى کرده اند.بعضى از نزدیکان مرحوم قاضى مى گفتند:
((از مقامات و مراحلى که ایشان طى کرده اند اطلاع داریم ، ولى عهدى داریم با ایشان که به احدى نگوییم .))
و عارف بزرگى چون امام خمینى قدّس سرّه به ایشان عنایتى خاص داشته اند. امام بعد از بازگشت به قم در اوّل انقلاب ، در بیت ایشان حضور یافته و به دیدار یکدیگر نایل مى آیند.
7 - اطّلاع از غیب و ظهور کرامات
حضرت آیت اللّه بهجت از آن دسته اولیاى خداست که برخلاف غالب مردم که از عالم غیب اطلاعى ندارند، به قدرت خداوند متعال به مقاماتى رسیده که مى تواند عوالمى از غیب را مشاهده کند. و شاید کثرت تکرار ذکر ((یا ستّار)) توسّط ایشان در خلوت و جلوت ، و در حال نشستن و برخاستن از این حقیقت حکایت داشته باشد.آیت اللّه مصباح یزدى در این باره مى فرماید:
((به نظر مى رسد ایشان از نظر مراتب عرفانى و کمالات معنوى در مقامى هستند که غالباً عوالمى از غیب را شاهدند. و چه بسا در آن ، حقایقى از جمله حقیقت بعضى افراد را آشکارا (با دیده دل ) مى بینند، امّا چون خود نمى خواهند افراد را این چنین ببینند، غالباً ذکر ((یا ستّار)) را تکرار مى کنند و از خداوند مى خواهند آنچه را که مى بینند بر ایشان پنهان سازد.))
در واقع امثال این امور از جمله کراماتى محسوب مى شود که از اولیاى خدا صادر مى گردد، و ظهور کرامات رهاوردِ مجاهدت و مخالفت ممتدّ با هوا و هوس مى باشد، و آیت اللّه بهجت شخصیّتى است که در طول عمر با قصد خالص و توجّه تامّ به حضرت حقّ سبحانه به خودسازى و تهذیب پرداخته است ، لذا ظهور کرامات و امور خارق العادة از ایشان امرى به دور از ذهن نیست ؛ بلکه افرادى که با ایشان مصاحبت دارند نمونه هاى آن را بالعیان از ایشان مشاهده مى کنند.
نمونه دیگر:
براى خانواده اى حادثه ناگوارى پیش آمده بود، به این صورت که در شب عروسى دشمنان عروس آمده بودند و عروس را از خانه اش دزدیده بودند، و کسى اطّلاع نداشت که عروس را کجا برده اند، شب عروسى بود خانواده عروس و داماد جمع شده بودند مراسم عروسى را برگزار کنند و نزدیک غروب دیده بودند عروس نیست خیلى نگران شده بودند و جاهایى را که احتمال مى دادند جستجو کرده بودند.و به هر حال پدر و مادر عروس خیلى دستپاچه مى شوند، یکى از دوستان ما که همسایه آنان بود مى گوید: من هیچ چاره اى ندیدم ، گفتم : مى روم خدمت آقاى بهجت عرض مى کنم ببینم ایشان چه مى گویند. با شتاب فراوان و ناراحتى آمدم خدمت ایشان و داستان را گفتم . آقا تاءمّلى کردند و به طور خیلى عادى فرمودند: ((بروید حرم ، شاید آمده باشد حرم !))
ایشان بر مى گردد و مطمئن مى شود که باید همین کار را انجام بدهد، به خانواده عروس اطّلاع مى دهد و آنها مى آیند و در بالا سرِ حضرت معصومه علیهاالسّلام عروس را پیدا مى کنند. حالا جریان چه بوده دقیقاً یادم نیست ، ولى هیچ احتمال نمى دادند که بتوانند او را در چنین موقعیتى پیدا کنند.
نمونه دیگر:
یکى از دوستان مى گفت : خانم من باردار بود و نزدیک ماه رمضان مى خواستم به مسافرت بروم . براى خدا حافظى و التماس دعا رفتم خدمت آقاى بهجت . ایشان مرا دعا کردند و فرمودند: ((در این ماه خدا پسرى به شما عطا خواهد کرد، اسمش را محمّد حسن بگذارید.)) در حالى که آقا على الظاهر اصلاً اطلاعى نداشتند که خانم من حامله است ، و طبعاً راهى براى تشخیص اینکه پسر است یا دختر و در چه تاریخى متولد مى شود نبود. اتفاقاً در شب نیمه رمضان بچه ما متولد شد و اسمش را محمد حسن گذاشتیم .از این گونه امور براى ایشان خیلى ظاهر مى شد، امّا ابداً ایشان اظهار نمى کنند و همین ها را هم راضى نیستند جایى نقل بشود، ولى براى اینکه مؤ منین بدانند که در این زمان هم خدا به بعضى از بندگانش عنایت دارد و اگر کسانى صادقانه راه بندگى خدا را طى کنند، خدا آنها را راهنمایى مى کند؛ که :
(وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)
- و حتماً آنان را که در راهِ ما تلاش و مجاهدت کنند، به راههاى خود هدایت مى کنیم .
راه تکامل و انسانیت بسته نیست و در این زمان نیز کسانى که بخواهند راه تقرّب خدا را طى کنند، در سایه عنایات ولى عصر(عج ) و احیاناً به دست این چنین بندگانى که در بین مردم حضور دارند، مى توانند به مراتبى از کمال و قرب خدا نایل گردند. اینها همه براى ما مى تواند امید بخش باشد و بر ایمان ما بیفزاید.
- اهتمام ویژه به رعایت شرعیات
مهمترین ویژگى که در اوّلین نگاه از آیت الله بهجت مشاهده مى شود اهتمام ایشان به رعایت آداب شرعى و سیره اهل بیت علیهم السّلام ى باشد.آیت الله مصباح در این باره مى گوید: ((همه علماى اخلاقى شیعه در اینکه راه صحیح تکامل ، راه عبودیّت است و انسان جز با اطاعت دستورات خدا نمى تواند به مقامى برسد، متّفقند. مگر کسانى که انحرافاتى در فکر و رفتارشان باشد؛ اما بر اهمیت دادن به رعایت آداب شرعى و سیره اهل بیت علیهم السّلام همه یکسان نیستند.حضرت آقاى بهجت (حفظه الله ) هم شخصاً در رعایت آداب شرعى بسیار مقیّد هستند و ریزه کاریهاى خاصّى را در رفتارشان رعایت مى کنند، که وصف آنها کار دشوارى است .اینک به عنوان نمونه یک نکته اى را نقل مى کنم شاید اینها در تاریخ بماند و کسانى که مایل باشند از دستورات شرع پیروى کنند بدانند که تا کجاها باید انسان آداب شرعى را رعایت کند.ملک مختصرى در شمال ، از پدرشان به ایشان به ارث رسیده بود که محصول برنج داشت و لااقل بخشى از مصرف خانه ایشان از آنجا تاءمین مى شد. ولى وقتى برنج را مى آوردند ایشان مقیّد بودند که مقدارى از آن (هر چند فرض کنید چند کیلو را) به همسایگان و دوستان اهداء کنند.در جریان مبارزات ، مدتى بود که بنده قم نبودم به مسافرت رفته بودم حتى نزدیکان ما هم درست اطّلاع نداشتند که من کجا هستم . در این مدت ایشان یک بار کیسه اى برنج و بار دیگر مبلغى پول (که البته آن زمان هم خیلى زیاد نبود) به منزل ما فرستاده بودند، نکته اینجاست که مبلغ پول را توسّط آقازاده خود على آقا، و خانم خود ایشان به خانه ما فرستاده بودند و آقازاده شان سر کوچه ایستاده بود و خانم ایشان آن را در منزل ما به خانواده ما داده بودند.وقتى برگشتم و این جریان را شنیدم مدّتى متحیّر بودم که این چه سرّى بود که خانمشان تشریف بیاورند در منزل ما و این مبلغ را بدهند. بعد از مدتى به این نتیجه رسیدم که یکى از آداب شرعى این است که اگر زنى شوهرش مسافرت هست مرد نامحرم در خانه اش نرود و اگر کارى هست به وسیله خانمى انجام بگیرد.این قدر ظرافتها و ریزه کاریها در گفتار و رفتار و نشست و برخاست اولیاى خدا وجود دارد که فهمیدن آنها خود یک علمى مى خواهد، چه رسد به اینکه انسان بتواند دقیقاً آنها را رعایت کند، و همینهاست که بنده را در بندگى پیش مى برد و پیش خدا عزیز مى کند و به مقامات بلندش مى رساند.و نصیحت ایشان به کسانى که از ایشان دستور مى خواهند، رعایت مسلّمات شرع است ، و افرادى که نصیحتى مى خواهند ایشان تاءکید مى کنند مسلمات شرع را درست رعایت بکنید و آن چیزهایى که مشکوک و مشتبه است در درجه بعد است .ایشان یک استدلالى در این زمینه دارند که بسیار آموزنده است ، و بنده هم از ایشان یاد گرفته ام و گاهى در سخنرانیها یا جاهاى دیگر مطرح مى کنم ، و آن این است که :
خداوند که مى خواهد بندگان را هدایت کند و به کمال برساند، امورى را که بیشتر در سعادت انسان مؤ ثّر است بیشتر بیان مى کند، لذا ما نیز اگر بخواهیم بفهمیم چه چیزهایى موجب سعادت انسان مى شود، باید ببینیم خداوند بر چه چیزهایى بیشتر تاءکید کرده است . هر مطلبى که در قرآن و روایات و کلمات اهل بیت علیهم السّلام و سیره عملى آنها بیشتر مورد توجّه بوده ، معلوم مى شود در تکامل انسان بیشتر مؤ ثر است . از مهمترین آنها اهتمام به نماز است ، این همه آیاتى که در قرآن درباره نماز آمده است و این همه روایاتى که درباره رعایت وقت نماز، حضور قلب در نماز و آداب نماز است شاید در هیچ بابى از ابواب فقه و دستورات شرع نداشته باشیم .ایشان گاهى به عنوان طعن و طنز مى گفتند: ماها براى تکامل مان دنبال یک چیزى مى گردیم که نه خدا گفته نه پیغمبر و نه امامى ...))
8 - دائم الذکر بودن
حجة الاسلام والمسلمین خسروشاهى مى گوید: ((یکى از خصوصیات بارز آیت الله بهجت دائم الذکر بودن ایشان است .روزى ایشان هنگام بازگشت پس از اقامه نماز جماعت از مسجد به طرف منزل ، به طلاّبى که همراه و پشت سر ایشان حرکت مى کردند، رو کردند و فرمودند: با من کارى دارید؟ گفتند: نه مى خواهیم همراه حضرتعالى چند قدمى برداریم و همراهى شما نصیب ما بشود. ایشان فرمودند: من از مسجد تا منزل برنامه اى براى ذکر گفتن دارم ، چون فکر مى کنم شما با من کارى دارید ذکر را متوقّف مى کنم ، و وقتى منزل مى رسم مى بینم برنامه ام کامل انجام نشده است و ناراحت مى شوم .))
9 - اندیشیدن پیش از سخن گفتن
نیز آقاى خسرو شاهى مى گوید: ((یکى از ویژگیهاى بارز ایشان آن است که وقتى مى خواهند مطلبى بفرمایند، علاوه بر رعایت مقتضى حال ، اول فکر مى کنند. حتّى در این زمینه فکر مى کنند که مطلب را چگونه و در چه قالب و جملاتى بگویند. تا از سویى کوتاه باشد و از جهتى رساتر بوده و بهتر مطلب را برساند.))
10 - کتوم بودن
آقاى مصباح در این باره مى گوید: ((یکى از ویژگیهاى ایشان این است که در اظهار مقامات معنوى کتوم هستند، و بسیار نادر اتّفاق مى افتد که چیزى بگویند و یا به گونه اى رفتار کنند که شخص متوجه و مطمئن شود که ایشان یک امر خارق العاده اى را انجام داد، و یا علم خارق العاده اى دارند؛ ولى افرادى که ارتباط نزدیک با ایشان دارند در طول سالها زندگى و معاشرت با ایشان گاهى به نکته هایى برخورد کرده اند که نشانه هاى قطعى است براى اینکه ایشان قدرتهایى بیش از آنچه دیگران دارند، در اختیارشان است .))
11 - تربیت غیرمستقیم
در این باره باز آقاى مصباح مى گوید: ((براى اینکه از نکات اخلاقى ایشان استفاده کنیم معمولاً چند دقیقه اى زودتر در جلسه درس حاضر مى شدیم ، و ایشان معمولاً پیش از درس تشریف مى آوردند و در اتاق محل درس جلوس مى فرمودند و به صورتهاى مختلف و غالباً بلکه همیشه بطور غیرمستقیم نصیحت مى کرد. یعنى همین که مى نشستند یک حدیثى مى خواندند، یا یک داستان تاریخى نقل مى کردند، ولى حدیث یا ذکر آن داستان تاریخى با رفتار روز گذشته چنان تناسب داشت که گویى ایشان دارند حالات ما را بیان مى کنند، و به این صورت نقصهاى موجود در رفتار ما را با نقل حدیث یا ذکر داستان و یا جریان تاریخى به ما گوشزد مى کرد.و این مطلبى بود که سایر دوستان نیز بدان اذعان داشتند و مى گفتند: ایشان یک مطالبى مى گویند که درست منطبق مى شود بر زندگى ما، و با ذکر آن داستان یا حدیث مشکلات ما را در زندگى حل مى کنند و قصور و اشتباهاتمان را به ما گوشزد مى کنند.به هر حال روش تربیتى ایشان در برخورد با دیگران به طور مستقیم نبود و نمى گفتند که این کار را بکنید یا نکنید، یا فلان کار بد را انجام دادید بلکه با ذکر حدیث ، جریان تاریخى و داستانى طرف را متوجه نقص کارش مى کردند و به او گوشزد مى کردند که خودش را اصلاح کند.))
آیت الله العظمى بهجت در گفتار دیگران
از دیدگاه امام خمینى قدّس سرّه
امام قدّس سرّه عنایت خاصى به آیت الله بهجت داشتند، نقل چند جریان در این ارتباط، مدّعاى ما را اثبات مى کند:
آیت الله مسعودى مى گوید: ((من در ضمن چهار پنج سالى که خدمت امام بودم یادم هست که دو سه مرتبه امام فرمود: فلانى ، فردا صبح مى خواهیم برویم منزل آقاى بهجت . و فرداى آن روز بلند مى شدیم و مى آمدیم منزل ایشان ، همین منزلى که اکنون در آن ساکن هستند، و در اولین اتاق ورودى با همین فرشهایى که الان موجود است یکى دو دقیقه مى نشستیم ، سپس امام اشاره مى کردند و من بیرون مى رفتم و ایشان حدود نیم ساعت با آقاى بهجت به گفتگو مى پرداختند بعد امام بیرون مى آمدند و مى رفتیم . اما اینکه درباره چه مسائلى گفتگو مى کردند، نمى دانم خودشان مى دانستند و خدا.
آیت الله مصباح نیز در این باره مى گوید: ((مرحوم آقا مصطفى (رضوان الله علیه ) از پدرشان مرحوم امام (اعلى الله مقامه ) نقل مى کرد: آقا معتقدند جناب آقاى بهجت داراى مقامات معنوى بسیار ممتازى هستند.از جمله مطالبى که از پدرشان درباره آقاى بهجت نقل مى کردند این بود که : ایشان داراى موت اختیارى هستند، یعنى قدرت این را دارند که هر وقت بخواهند روح خویش را از بدن به اصطلاح خلع کنند و بعد مراجعت کنند. این یکى از مقامات بلندى است که بزرگان در مسیر سیر وسلوک عرفانى ممکن است به آن برسند، و همینطور مقامات معنوى دیگرى در معارف توحیدى که زبان بنده یاراى بحث درباره این زمینه ها را ندارد.))هم او در جاى دیگر مى گوید: ((مرحوم حاج آقا مصطفى از قول امام نقل مى کردند: وقتى امام (که ارتباط نزدیکى با مرحوم آقاى بروجردى داشتند) دیده بودند که زندگى آقاى بهجت خیلى ساده است ، براى کمک به زندگى ایشان یک وجهى از مرحوم آقاى بروجردى گرفته بودند، وقتى آورده بودند براى آقاى بهجت ایشان قبول نکرده بودند و امام هم مصلحت نمى دیدند آن وجه را برگردانند، به هر حال با یک چاره اندیشى حضرت امام فرموده بودند (این طور که نقل کردند): من از مال خودم به شما مى بخشم ، و شما اجازه بدهید من این را دیگر برنگردانم . تا اینکه به این صورت ایشان به عنوان هبه از ملک شخصى حضرت امام قبول کردند.))
از دیدگاه دیگر علما
1 - علامه طباطبایى :
((ایشان (آیت الله بهجت ) عبد صالح است .
2 - آیت الله بهاءالدینى رحمه اللّه :
((الان ثروتمندترین مرد جهان (از جهت معنوى ) آقاى بهجت است .))
3 - آیت الله فکور رحمه اللّه :
آیت الله محمد حسن احمدى مى گوید: آیت الله فکور خیلى نسبت به آقاى بهجت عنایت داشتند و مى فرمودند: ((آقاى بهجت از جمله افرادى هستند که مخصوصاً در صراط معنویّت فوق العاده هستند.))
4 - آیت الله حاج سید عبدالکریم کشمیرى :
از محضر ایشان سؤ ال شد: اکنون چه کسى را به عنوان استاد کامل معرّفى مى کنید؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))
5 - آیت اللّه سید احمد فهرى :
از ایشان نیز پرسیده شد: اکنون چه کسى را به عنوان استاد کامل معرّفى مى کنید؟
فرمودند: ((آقاى بهجت ، آقاى بهجت .))
7 - آیت الله مشکینى :
((ایشان (آیت الله العظمى بهجت ) از جهت علمى هم در فقه و هم در اصول ، در یک مرتبه خیلى بالایى در میان فقهاى شیعه قرار دارند، و از جهت تقوا و کمالات و عظمت روحى در مرحله اى بالاتر از آن مى باشند، و استادانى که ایشان از آنها استفاده کرده اند نیز در مقام خیلى بالایى قرار دارند که ما باید مانند ستاره ها به آنها بنگریم ؛ لذا سزاوار است که در اطراف وجود ایشان کتابها نوشته شود.))
8 - آیت الله علاّمه محمد تقى جعفرى :
((اینکه در روایات آمده است که ((هرکس عالمى را در چهل روز زیارت نکند، ماتَ قَلْبُهُ:(قلبش مى میرد.) و همچنین ((زِیارَةُ الْعُلَماَّءِ أَحَبُّ إِلَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعینَ طَوافاً حَوْلَ الْبَیْتِ)) : (زیارت علماء در نزد خدا محبوبتر از هفتاد بار طواف نمودن در گرد خانه [خدا] مى باشد.) مصداق بارز ((علما)) آیت الله بهجت هستند. صرف دیدن و ملاقات کردن ایشان خود سر تا پا موعظه است . من هر وقت ایشان را مى بینم تا چند روز اثر این ملاقات در من باقى است ، و در واقع هشدار دهنده براى ما مى باشد.))
وفات
غروب یکشنبه، بیست وهفتم اردیبهشت سال 1388، وقتی خبر رحلت آن عالم ربانی در شهر پیچید، بهت وحیرت و آنگاه ناله و شیون شهر را فرا گرفت. سیل مشتاقان و شیفتگان فقاهت و مرجعیت به سوی قم سرازیر شد.قم سیه پوشید و ازدحام جمعیت عزادار، یادآور تشییع تاریخی آیت الله بروجردی شد. ازعامی و عارف، از فاضل و کاسب و از همۀ طبقات مردم در تشییع پیکر مردی حضور رساندند که سینهاش مالامال از عشق و شیفتگی بود و یادگاری مقدس از خود بر جای گذاشت. و سرانجام پیکر مطهر آن پیر راحل در حرم مطهر حضرت فاطمۀ معصومه (س) در مسجد بالاسر در خاک مشک بوی عصمت آرمید.
سرچشمه حکمت رهنمودهایى از محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت
در این بخش از کتاب به کلمات قصار و پرحکمت و پاسخهاى کوتاه و پرمحتوایى که حضرت آیت الله العظمى بهجت پیرامون مسائل گونه گونى که توسّط علاقمندان مطرح شده است ، اشاره مى کنیم :
1 - شرایط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز
آقاى غرویان باز مى نگارد:
از محضر ایشان سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از عبادت و به خصوص نمازمان احساس نکرده ایم ، به نظر شما چه باید بکنیم که ما نیز اقلاًّ اندکى از آنچه را که ائمه و پیشوایان معصوم علیهم السّلام فرموده اند، بچشیم ؟
معظّم له در حالى که سر را تکان مى داد فرمود: آقا، عامّالبلوى است ! این دردى است که همه گرفتاریم !
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مساءله نسبى است ، بعضى همچون شما مراتب عالى دارید و ماها هیچى نداریم ، ماها چه باید بکنیم ؟
باز در جواب فرمود: شاید من مرتبه شما را تمنّا کنم .
عرض شد: حاج آقا مساءله تعارف در کار نیست و یک واقعیتى است .
باز ایشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند که : عَمَّتُک مِثْلُک ! و مرادشان از این ضرب المثل این بود که من هم مثل شما هستم .
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: این احساس لذّت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز.
آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که : انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند، و معصیت ، روح را مکدّر مى کند و نورانیت دل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجّهش به غیر خدا مشغول نشود. و اگر به طور غیر اختیارى توجّهش به جایى منصرف شد، به محض التفات پیدا کردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.))
آقاى قدس یکى از شاگردان آیت الله بهجت نیز مى گوید: ((روزى از آقا پرسیدم : آقا، چه کار بکنم در نمازم حضور قلب بیشتر داشته باشم ؟.
آقا ابتدا سر به پایین افکند سپس سرش را بلند کرد و فرمود: روغن چراغ کم است .
من به نظر خودم از این جمله این معنى را فهمیدم که یعنى معرفت کم است و ایمان قلبى و باطنى ضعیف است ، و گرنه ممکن نیست با شناخت کافى ، قلب حاضر نباشد.))
آیت الله محمّد حسن احمدى فقیه یزدى نیز مى گوید: ((گاهى از آقا سؤ ال مى کردند: چه کنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم ؟ و ایشان دستورالعملهایى مى فرمودند، یکى از آنها این بود که مى فرمود: ((وقتى وارد نماز مى شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود.))
2 - نیّت خالص و هماهنگى علم و عمل
از محضر ایشان سؤ ال شد: آقا، چه کنیم که قصد و نیّتمان براى تعمّم (عمامه گذاشتن ) خالص باشد؟در پاسخ فرمودند: ((ملاک شما شرع باشد، ببینید آیا این کار شرعى است یا خلاف شرع ؟ ما اگر بخواهیم این چنین وسواس داشته باشیم پس در این عبادتها و نمازهایمان هم باید تشکیک کنیم ، ما چه مى دانیم آیا در اینها نیّتمان خالص است یا نه ؟ حال چون نمى دانیم خالص است یا نه آیا مى توانیم آنها را ترک کنیم ؟))
و در ادامه فرمودند: ((نیّتتان این باشد که علمتان با عملتان هماهنگ باشد و علم و عمل از همدیگر جلو و یا عقب نیفتند. اکثر بدبختى ما همین است که علممان با عملمان هماهنگ نیست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر، و به هر حال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هم مثل من هستند که علمشان گاهى از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نیّت کنید که به علم خود عمل کنید و علم و عملتان یکى باشد.)) آقاى خسرو شاهى نیز در این باره مى گوید: ((آیت الله بهجت خیلى تاءکید مى کردند که علم باید همراه عمل باشد. روزى فرمودند: عالم بى عمل مثل چراغى مى ماند که به دیگران نورافشانى مى کند اما خودش مى سوزد. یعنى عالم بى عمل را مثل کسى مى دانستند که خود را آتش مى زند و مى سوزاند.))
3 - نتیجه انسان کامل شدن
حجة الاسلام و المسلمین قدس مى گوید: ((روزى به آقا عرض کردم : یکى از طلاّب خواب دیدند در مکان مقدسى مشغول نماز است ، و وقتى به سجده مى رود همه سنگریزه ها با او تسبیح مى گویند.فرمودند: اگر انسان ، کامل شود این را در بیدارى مى شنود و مشاهده مى کند.))
4 - تبلیغ عملى
یکى از دوستان روحانى نگارنده (حجة الاسلام لطفى ) مى گوید: روزى بعد از نماز صبح خدمت آقا رسیدم و عرض کردم : موعظه اى بفرمایید. ایشان فرمودند:
((کُونُوا دُعاةَ النّاسِ إِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ.)) - با غیر زبانتان [مردم را] به سوى خداوند دعوت کنید.
به نظر مى رسد چون سؤ ال کننده روحانى بوده و وظیفه روحانیّون تبلیغ است ، ایشان خواسته توجّه بدهد بهترین تبلیغ ، تبلیغ عملى مى باشد.
5 - دورى جستن از معصیت
آیت الله شیخ جواد کربلایى از علماى اخلاق مى گوید: ((آنچه که بنده از محضر آیت الله العظمى بهجت - در طىّ مدت مدیدى که به خدمت ایشان مشرّف ، و از بعضى کمالات و مواعظ ایشان بهره مند شده ام - استفاده کرده ام از قرار ذیل است :
ایشان سفارش اکید داشتند بر ترک معصیت و مى فرمودند: الطاف خاصّه الهى بر تمامى طبقات مختلفه اولیاء الله تعالى رایگان است ، و فقط موردِ قابِل لازم است که انسان مورد عنایت خاصه حق تعالى واقع شود، و آن هم به ترک معصیت حق تعالى حاصل مى شود، البته با ملاحظه حال سالک الى الله . هر چه انسان بهتر داراى معرفت و محبت به حق تعالى باشد، ترک معصیت و ترک اولى و ترک مخالفِ حضور در محضر الهى مهمتر مى شود تا آنجایى که گفته شده : ((حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَیِّئاَّتُ الْمُقَرَّبینَ)).
- نیکیهاى خوبان ، براى مقرّبان گناه محسوب مى شود.
نیز شخصى که جهت تحصیل علوم دینى تازه وارد حوزه علمیه قم شده بود مى گوید: خدمت آقا رفتم و عرض کردم : براى تحصیل علوم دینى وارد حوزه شده ام چه کار کنم که طلبه موفّقى باشم ؟ آقا براى لحظه اى سرش را پایین انداخت و تامّلى کرد و سپس فرمود: ((طلبه یا غیر طلبه فرقى ندارد، مهمّ این است که معصیت نشود.))
6 - شرط اصلاح امور انسان
حضرت آیت الله بهجت به مناسبتى مرقوم فرموده اند: ((گر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت ، و در راءس آنها نماز است ، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراضِ از لغو محقّق مى شود، کار تمام است .))
7 - اسرار نماز
و نیز در جاى دیگر چنین نوشته اند: ((نماز به منزله کعبه ، و تکبیرة الاحرام [بسان ] پشت سرانداختنِ همه چیز غیر خدا و داخل شدن در حرم الهى است ؛ و قیام به منزله صحبت دو دوست ، و رکوع خم شدن عبد در مقابلِ آقاست ، و سجده نهایت خضوع و خاک شدن و عدم شدن در مقابل اوست . وقتى که عبد در آخر نماز از پیشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد، اوّلین چیزى را که سوغات مى آورد سلام از ناحیه اوست .))
8 - آداب زیارت
حجة الاسلام والمسلمین خسروشاهى مى گوید: ((زمانى با چند نفر از رفقا عازم زیارت ثامن الائمه امام رضاعلیه السّلام بودیم ، خدمت آیت الله بهجت رفتیم و از آقا راجع به آداب زیارت سؤ ال کردیم .ایشان بعد از قدرى تاءنّى فرمودند: ((اهمّ آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین علیهم السّلام و مماتشان هیچ فرقى وجود ندارد.)) و غیر از این جمله چیز دیگرى نفرمودند.
9 - ارزش سحر خیزى و شب زنده دارى
آیت الله محمد حسین احمدى فقیه یزدى مى گوید: ((ایشان به سحرخیزى و شب زنده دارى خیلى سفارش مى کردند و حتى گاهى مى فرمودند: اصلا پیغمبرصلّى اللّه علیه و آله با همین شب زنده دارى و سحرخیزى و انس با شب ، معارف الهى را گرفتند.زمانى درباره معناى این روایت که ائمه علیهم السّلام فرموده اند: ((صبر مى کنیم شب جمعه بشود تا درهاى رحمت الهى باز بشود، و علم ما آل محمدصلّى اللّه علیه و آله هم در شبهاى جمعه و شبهاى قدر و غیره نورانیّت بیشترى پیدا مى شود)) از ایشان سؤ ال کردم .فرمودند: ((بله ، آن لحظه هاى خاصّ و آن رحمت الهى در سحر.)) و چند مرتبه این را فرمودند: ((سحر سحر)).ایشان بیدارى شب ، سحرخیزى ، و رعایت نماز شب ، نوافل ، و دائم الذّکر بودن را داراى اهمیّت مى دانست ، و از بزرگان نقل مى کردند که وقتى مى خواستند مطلبى و فیضى را از خداوند بگیرند، از شب و سحر استفاده مى کردند؛ زیرا سحر با خدا خلوت کردن و با خدا ارتباط پیدا کردن اثر خاصّى دارد و مکرّر در این باره نصیحت مى فرمودند.))
10 - پیوسته به یاد خدا بودن
هم او باز مى گوید: ((یکى از خصوصیاتى که گاهى ایشان بدان اشاره مى فرمودند این بود که انسان باید دائم الذکر باشد، زیرا کسى که دائم الذکر باشد همواره خود را در محضر خدا مى بیند و پیوسته با خدا سخن مى گوید، و گاهى در این رابطه روایتى را هم بیان مى کردند)).
11 - قدم اول در سیر الى اللّه
هم او مى گوید: ((آیت الله بهجت مى فرمودند: مقام اوّل در سیر الى الله و در مسیر تقرّب الى اللّه براى هر کسى که متوجّه خودسازى مى شود، این است که مى بیند یک مسافت و فاصله اى با مولاى خود دارد باید کارى کند این فاصله اى که با مولا دارد دورتر نشود، حالا نزدیکتر نشد عیبى ندارد سعى کند خود را در این موقعیّتى که هست حفظ کند. یعنى اول سعى کند دور نشود تا کم کم به جلو حرکت و خود را به مولا نزدیک کند.))
12 - ارزش فکر و اندیشه
آقاى خسرو شاهى مى گوید: ((ایشان خیلى تاءکید مى کردند بر کنترل زبان و مى فرمودند: باید زبان را کنترل کنیم و بیست و چهار ساعت فکر و یک ساعت صحبت کنیم ، یعنى بیست و چهار ساعت باید تاءمل و اندیشه داشته باشیم و یک ساعت صحبت کنیم ، بلکه شاید یک ساعت هم زیاد باشد.))
13 - جایگاه علم و دانش
هم او مى گوید: ((ایشان یک بار در مسیر حرکت خود از منزل به طرف حرم به طلاّبى که در خدمتشان حاضر بودند فرمودند: این چه نعمتى است که خداوند شما را در این مسیر طلب علم قرار داده است . علم ، نعمت بزرگى است . سپس مقایسه اى بین علم و مال دنیا انجام دادند و فرمودند: علم و مال دنیا این تفاوت را با هم دارند که باید از مال دنیا محافظت کنید، اما علم شما را محافظت مى کند؛ فرق دیگر اینکه مال را اگر انفاقش بکنیم کم مى شود اما علم را هر چه انفاق کنیم رو به افزایش خواهد بود.و بدین وسیله طلبه ها را براى تحصیل علم تشویق مى کردند.))
14 - بى اعتبارى دنیا
همچنین هم او مى گوید: ((آیت الله بهجت مى فرمودند: دنیا یک مسافرخانه بزرگى است اصلا نمى دانیم چه کسى مى آید؟ چه کسى مى رود؟یعنى ایشان دنیا را مانند یک پل و معبر مى دانستند.))
15 - اهمیت دادن به معنویات
باز حجة الاسلام والمسلمین خسروشاهى مى گوید: ((آیت الله بهجت مى فرمودند: اگر آن مقدارى که بشر به جسمش اهمیت مى دهد به روحش اهمیّت مى داد، دیگر هیچ غم و غصه اى نداشت . متاءسفانه بشر هر چیزى را که براى جسمش مفید است تهیه مى کند و دنبالش مى رود.به عنوان مثال براى تحصیل غذایى که براى جسمش مفید است نزد پزشک مى رود و از او درباره غذاهاى مفید سؤ ال مى کند، ولى آیا دنبال چیزهایى که براى روحش مفید است مى رود؟ که بداند چه چیزى براى روح مفید است ؟خلاصه ، اگر بشر آن قدر که براى مادیات تلاش مى کند براى معنویات تلاش مى کرد غصّه اى نداشت . در هر صورت باید دنبال این باشیم که چه چیزى براى روحمان مفید است . به عنوان مثال مستحبّات براى روح انسان خیلى مؤ ثّر و مفید است باید در انجام آنها هم تلاش کنیم .))
16 - عمل به معلومات
همچنین مى گوید: ((آیت الله بهجت مى فرمودند: اگر مردم به آنچه که مى دانند عمل کنند کار درست مى شود، یعنى اگر واجبات را انجام دهند و محرّمات را ترک کنند و مستحبّات را حتى الامکان انجام دهند، کار درست مى شود.))
17 - محبت اکمل ، دافع شرور
شخصى از محضر حضرت آیت الله العظمى بهجت پرسید: چندى است که اسیر محبّت به شخصى شده ام و عنان از کفم ربوده شده ، چه کنم؟ایشان مرقوم فرمودند: ((عاقل ، به اکمل و اجمل و انفع و ادوم محبت پیدا مى کند، و ترجیح مى دهد محبت او را بر محبت غیر؛[علاوه ] با اینکه محبتِ اکمل ، دافعِ شرور و بلیات است ، به خلاف محبّت غیر.))(100)
18 - فضیلت نماز
از آیت الله بهجت تقاضا شد: مستدعى است جمله کوتاه و رسایى درباره نماز مرقوم فرمایید که نصب العین ما قرار گیرد.ایشان مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبه عُلیا کلام معروف از معصوم علیه السّلام است ((أَلصَّلوةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِنِ)) براى کسانى که یقین به صدق این بیان نمایند، و ادامه دهند طلب این مقام عالى را، و از یقینیّات خارج نشوند.))
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
العبد محمد تقى البهجة
حجة الاسلام والمسلمین فقهى مى گوید:
روزى آیت الله بهجت فرمودند: اگر کسى مقیّد باشد نمازها را اول وقت بخواند به جایى که باید برسد، مى رسد.
19 - راه قرب به خداوند
شخصى از محضر ایشان پرسید: این جانب تصمیم دارم که به خداوند قرب پیدا کنم و سیر سلوک داشته باشم ، راه آن چیست ؟
ایشان مرقوم فرمودند: بسمه تعالى ، چنانچه طالب ، صادق باشد، ((ترک معصیت )) کافى و وافى است براى تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد.در جاى دیگر نیز شخصى سؤ ال کرد: این جانب تصمیم دارم که قربِ الهى پیدا کنم ، لطفاً مرا راهنمایى فرمایید آیا این کار نیاز به استاد دارد؟ایشان مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، استاد علم است ، و معلّم واسطه است ، عمل به معلومات بنمایید و معلومات را زیر پا نگذارید، کافى است ؛[که ]: ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لا یَعْلَم ))
- هر کس به آنچه که مى داند عمل کند، خداوند آنچه را که نمى داند به او مى آموزد.
(وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)
- و کسانى که در [راه خشنودى ] ما تلاش کنند، مسلّماً به راههاى خود رهنمون خواهیم شد.
اگر دیدید نشد، بدانید نکرده اید. [و نیز] ساعتى در شبانه روز مخصوص علوم دینیّه بنمایید.))
باز سؤ ال شد ((آیا در سیر به سوى خداوند، باید استاد داشت ؟ و با فرض نبودن استاد چاره چیست ؟))
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، استاد تو علم توست ، به آنچه مى دانى عمل کن ، آنچه را نمى دانى کفایت مى شود.))
از ایشان درباره اُنس به خداوند سؤ ال شد که : خواهشمندم بفرمایید چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهارعلیهم السّلام انس گرفت ؟
فرمودند: ((با طاعت خداى تعالى و رسول صلّى اللّه علیه و آله و ائمه علیه السّلام و ترک معصیت در اعتقاد و عمل .))
20 - طریقه تهذیب نفس
حضرت آیت الله بهجت طىّ توصیه اى دیگر در این باره فرموده اند: ((هر کس هر روز یک حدیث از ابواب جهاد با نفس کتاب ((وسائل الشیعه )) را مطالعه نماید و در واضحات آن فکر کند و همانند دارو که انسان میل مى کند شربت معارف آن را بنوشد و به آن عمل کند، بعد از یک سال خواهد فهمید که تغییر کرده است .
21 - زهد حقیقى
از محضر ایشان پرسیده شد: زهد حقیقى چیست ؟ و چگونه زاهد حقیقى باشیم ؟
فرمودند: ((زهد آن است که مالکِ نَفْس خودت باشى ، و در فعل و ترک مراقب اذن خداى متعال باشى )).
22 - راه تقویت رابطه خود با اهل بیت علیهم السّلام خصوصاً امام زمان (عج )
همچنین پرسیده شد: چگونه رابطه خویش را با اهل بیت علیهم السّلام مخصوصاً صاحب العصر(عج ) تقویت کنیم ؟فرمود: ((اطاعت و فرمانبردارى از خداوند بعد از شناخت او، موجب محبّت به او تعالى مى شود، و [همچنین موجب ] محبت کسانى که خداوند آنها را دوست دارد، مى شود، که عبارتند از انبیاء و اوصیاء، که محبوبترین ایشان به خداوند حضرت محمد و آل او - علیه و علیهم السلام - مى باشند، و نزدیکترین ایشان به ما صاحب العصر - عجّل الله فرجه - مى باشد.))
23 - راه خداشناسى
و نیز سؤ ال شد: راه خداشناسى چیست ؟ اگر ممکن است راهنمایى بفرمایید. فرمودند: ((راه خداشناسى خودشناسى است ، مى دانیم خود، خود را نساخته ایم و نمى توانیم [بسازیم ]، دیگرى اگر مثل ما است خود را و ما را نساخته و نمى تواند بسازد؛ پس قادرِ مطلق ما را آفریده ، و او خداست ، [و] راه قربش ((شکرِ مُنْعِم )) به طاعت اوست ، و مشقّت آن ابتدایى است . چندى نمى گذرد براى طالبین قرب او از هر حلاوتى شیرین تر است .))
24 - عدم حرمت بوسیدن پا
از حضرت آیت الله بهجت سؤ ال شد: ((پا بوسیدن حرام است یا خیر؟ فرمودند: ((نه خیر اشکال ندارد، آنچه اشکال دارد سجده براى غیر خداست .))(111)
25 - جایگاه دعا
ایشان براى دعا جایگاه بلندى قائل است و معتقد است باید دعا در همه شؤ ون زندگى ما حاکم باشد.
استاد هادوى مى گوید:
((روزى دخترم مریض بود خدمت ایشان رسیدم و از آقا خواستم براى او دعا کند. آقا فرمودند: شما خودت این دعا را هر روز سه بار بخوان . آن دعا این بود: ((اَللّهُمَّ اشْفِها بِشِفائِکَ، وداوِها بِدَوَائِکَ، وَ عافِها بِعافِیَتِکَ.))
خدایا، این دختر را به شفاى خود شفا ده ، و به دواى خود درمان بخش ، و به عافیت خود، تندرست گردان .))
بعد از بار سوم بگو: ((بِالاْمِامِ الْکاظِمِ علیه السّلام فَاِنَّها اَمَتُکَ وَ بِنْتُ عَبْدِکَ.))
- به حقّ امام کاظم علیه السّلام که او بنده تو و دختر بنده توست .
زیارت
حضرت آیت اللّه بهجت در ملاقات حضورى جمعى از ارادتمندان در آستان قدس رضوى علیه السّلام با ایشان ، بیاناتى را پیرامون زیارت امام رضاعلیه السّلام و کرامات آن حضرت ایراد فرمودند. این رهنمودها توسّط حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا سید محمد صدرالا دبایى ، نماینده مؤ سسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى در استان قم در اختیار نگارنده قرار گرفت ، و با تصحیح یکى از نزدیکان آیت الله بهجت به خدمت خوانندگان عرضه مى گردد:
((زیارت شما قلبى باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامى که از حضرت رضاعلیه السّلام اذن دخول مى طلبید و مى گویید:
((أَأَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللّهِ))(120)
- اى حجّت خدا، آیا وارد شوم ؟
به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحوّلى در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه ؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السّلام ه شما اجازه داده است . اذن دخول حضرت سید الشهداءعلیه السّلام ریه است ، اگر اشک آمد امام حسین علیه السّلام اذن دخول داده اند و وارد شوید.
اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییرى در دل شما بوجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست ، بهتر است به کار مستحبّى دیگرى بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
زیارت امام رضاعلیه السّلام از زیارت امام حسین علیه السّلام بالاتر است ، چرا که بسیارى از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه السّلام مى روند. ولى فقط شیعیانِاثنى عشرى به زیارت حضرت رضاعلیه السّلام ى آیند.
بسیارى از حضرت رضاعلیه السّلام سئوال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف ، در کربلا، در مشهد مقدس ، کسى مادرش را به کول مى گرفت و به حرم مى برد. چیزهاى عجیبى را مى دید.
ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الى ماشاء اللّه ! به تحقّق پیوسته .
بخش نهم : چند دستورالعمل اخلاقى از حضرت آیت الله العظمى بهجت
دستورالعمل نخست :
بسم اللّه الرّحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ وَ الصَّلاةُ عَلى سَیِّدِ الاَْنْبیاءِ، مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ سادَةِ الاُْوْصِیاءِ الطّاهِرین ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ مِنَ اْلاَوَّلینَ وَ الاَّْخِرینَ.
و بعد، مخفى نیست بر اُولِى الاَلباب که اساسنامه حرکت در مخلوقات شناختن محرّک است که حرکت احتیاج به او دارد، و شناختن ما مِنْهُ الْحَرَکة ، وَ ما إِلَیْهِ الْحَرَکَةِ، وَ ما لَهُ الْحَرَکَة ، یعنى بدایت و نهایت و غرض ، که آنْ به آنْ ممکنات متحرّک به سوى مقصد مى باشند.
فرق بین عالم و جاهل معرفتِ علاجِ حوادث و عدم معرفت است ، و تفاوت منازل آنها در عاقبت به تفاوتِ مراتبِ علم آنها است در ابتداء؛ پس اگر محرِّک را شناختیم و از نظم حرکات ، حسن تدبیر و حکمت محرّک را دانستیم ، تمام توجه ما به اراده تکوینیه و تشریعیّه او است .
خوشا به حال شناسنده اگر چه بالاترین شهید باشد! و واى به حال ناشناس اگر چه فرعون زمان باشد! در عواقب این حرکات جاهل مى گوید: اى کاش خلق نمى شدم ! عالم مى گوید: کاش هفتاد مرتبه حرکت به مقصد نمایم و باز گردم و حرکت نمایم و شهید حقّ بشوم !
مبادا از زندگى خودمان پشیمان شده برگردیم .
صریحاً مى گویم : به طور مثال اگر نصف عمر هر شخصى در یاد مُنْعمِ حقیقى است و نصف دیگر در غفلت ، نصف زندگى حیات او محسوب است ، و نصف دیگر مَمات او محسوب است ، با اختلاف موت ، در اضرارِ به خویش و عدم نفع .
خداشناس مطیع خدا مى شود و سرکار با او دارد و آنچه مى داند موافق رضاى اوست عمل مى نماید، و در آنچه نمى داند توقّف مى نماید تا بداند و آنْ به آنْ استعلام مى نماید و عمل مى نماید یا توقّف مى نماید. عملش از روى دلیل و توقّفش از روى عدم دلیل .
آیا ممکن است بدون اینکه با سلاح [باشیم بر] اطاعت خداى قادر باشیم و قافله ما به سلامت از این رهگذر پر خطر به مقصد برسد؟
آیا ممکن است وجود ما از خالق باشد و قوّت ما از غیر او باشد؟
پس قوت نافعه باقیه نیست مگر براى خدائیان و ضعفى نیست مگر براى غیر آنها.
حال اگر در این مرحله صاحب یقین شدیم باید براى عملى نمودن صفات و احوال بدانیم که این حرکت محققه از اول تا به آخر مخالفت با محرّک دواعى باطله است که اگر اِغناء به آنها نکنیم کافى است در سعادت اتصال به رضاى مبدء اعلى : ((أَفْضَلُ زادِ الرّاحِلِ اِلَیْکَ عَزْمُ اِرادَهٍ.(130)
[-ارزشمندترین وبهترین توشه سالکِ به سوى تو، محکمى و استوارى اراده و طلب اوست .]
وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلوةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
دستورالعمل دوّم :
باسمه تعالى
آقایانى که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤ ال مى شود: آیا به مواعظى که تا حال شنیده اید عمل کرده اید یا نه ؟
آیا مى دانید که هر کس به معلوماتِ خود عمل کرد خداوند مجهولات او را معلوم مى فرماید؟
آیا اگر عمل به معلومات -اختیاراً- ننماید شایسته است توقّعِ زیادتى معلومات ؟
آیا باید دعوت به حقّ از طریق لسان باشد؟
آیا نفرموده با اعمال خودتان دعوت به حق بنمایید؟
آیا طریق تعلیم را باید یاد بدهیم یا آنکه یاد بگیریم ؟
آیا جواب این سؤ ال ها از قرآن کریم (وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا)
[ -و کسانى که در راه ما بکوشند، مسلّماً آنان را به راههاى خود هدایت مى کنیم .]
و از کلام معصوم علیه السّلام ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))
و ((مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ، کُفِىَ ما لَمْ یَعْلَمْ))
[روشن نمى شود؟]
خداوند توفیق مرحمت فرماید که آنچه را مى دانیم زیر پا نگذاریم ، و در آنچه نمى دانیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود.
نباشیم از آنها که گفته اند:پى مصلحت مجلس آراستند
نشستند و گفتند و برخاستند
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللّهِ، [عَلَیْهِ] تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ، وَ السَّلامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
دستورالعمل سوّم :
باسمه تعالى
همه مى دانیم که رضاى خداوندِ اجلّ - با آنکه غنّى بالذّات و احتیاج به ایمان بندگان و لوازم ایمان آنها ندارد - در این است [که ]: بندگان همیشه در مقام تقرب به او باشند.
پس مى دانیم که براى [ به جهت ] حاجت بندگان به تقرّب به مبدء الطاف و به ادامهتقرّب [خداوند]، محبت به یاد او ادامه یاد او دارد.
پس مى دانیم به درجه اشتغال به یاد او، انتفاع ما از تقرّبِ به او خواهد بود. و در طاعت و خدمت او هر قدر کوشا باشیم به همان درجه مقرِّب و منتفع و به قرب خواهیم بود، و فرق بین ما و سلمان -سلام الله علیه - در درجه طاعت و یاد او که مؤ ثر در درجه قرب ما است خواهد بود.
و آنچه مى دانیم که اعمالى در دنیا محلّ ابتلاء ما خواهد شد، باید بدانیم ؛ که آنها هر کدام مورد رضاى خداست ، ایضاً خدمت و عبادت و طاعتِ او محسوب است .
پس باید بدانیم که هدف باید این باشد که تمام عمر، صرف در یاد خدا و طاعت او و عبادت ، باید باشد تا به آخرین درجه قربِ مستعدِّ خودمان برسیم ، و گرنه بعد از آنکه دیدیم بعضى ، به مقامات عالیه رسیدند و ما بى جهت عقب ماندیم پشیمان خواهیم شد.
وَفَّقَنَا اللّهُ لِتَرْکِ الاِْشْتِغالِ بِغَیْرِ رِضاهُ، بِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعیَن .
دستور العمل چهارم :
باسمه تعالى
گفتم که الف ، گفت دگر، گفتم هیچ
در خانه اگر کس است یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دیگر مى گویم : کسى که بداند هر که خدا را یاد کند خدا همنشین اوست احتیاج به هیچ وَعْظى ندارد. مى داند چه باید بکند و چه باید نکند، مى داند که آنچه را که مى داند باید انجام دهد و آنچه که نمى داند باید احتیاط کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
دستورالعمل پنجم :
باسمه تعالى
هیچ ذکرى بالاتر از ذکر عملى نیست . هیچ ذکر عملى بالاتر از ترک معصیت در اعتقادات و عملیّات نیست . و ظاهر این است که : ترک معصیت به قولِ مطلق بدون مراقبه دائمیّه صورت نمى گیرد.
واللّه الموفّق
العبد محمّد تقى البهجة
دستورالعمل ششم :
باسمه تعالى
کسى که به خالق و مخلوق متیقّن و معتقد باشد، و با انبیاء و اوصیاء - صلوات الله علیهم - جمیعاً مرتبط و معتقد باشد، و توسّل اعتقادى و عملى به آنها داشته باشد، و مطابق دستور آنها حرکت و سکون نماید، و در عبادات قلب را از غیر خدا خالى نماید، و فارغ القلب نماز را که همه چیز تابع آن است انجام دهد، و با مشکوکها تابعِ امام عصر - عجّل الله الفرج - باشد، یعنى هر که را امام مخالف خود مى داند با او مخالف باشد، و هر که را موافق مى داند با او موافق [و]، لعن نماید ملعون او را، و ترحّم نماید بر مرحوم او ولو على سبیل الاجمالى ، هیچ کمالى را فاقد نخواهد بود و هیچ وزر و وبالى را واجد نخواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .
العبد محمد تقى البهجة
دستور العمل هفتم :
باسمه تعالى
جماعتى هستند که وعظ و خطابه و سخنرانى را که مقدّمه عملیّاتِ مناسبه مى باشند، با آنها معامله ذِى المقدّمه مى کنند، کاءنّه دستور این است که ((بگویند و بشنوند براى اینکه بگویند و بشنوند)) و این اشتباه است . تعلیم و تعلم براى عمل مناسب است و استقلال ندارد، براى تفهیم این مطلب و ترغیب به آن فرموده اند: ((کُونُوا دُعاةً اِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ))
با عمل بگویید و از عمل یاد بگیرید و عملاً شنوایى داشته باشید، بعضى مى خواهند معلّم را تعلیم نمایند حتى کیفیّت تعلیم را از متعلّمین یاد بگیرند.
بعضى التماس دعا دارند و مى گوییم براى چه ؟ درد را بیان مى کنند دوا را معرفى مى کنیم به جاى تشکر و به کار انداختن باز مى گویند: دعا کنید! دور است آنچه مى گوییم و آنچه مى خواهند. شرطیّت دعا را با نفسیّت آن مخلوط مى کنند.
ما از عهده تکلیف خارج نمى شویم بلکه باید از عمل نتیجه بگیریم ، و محال است عمل بى نتیجه باشد و نتیجه از غیر عمل حاصل بشود، اینطور نباشد: نشستند و گفتند و برخاستند پی مصلحت مجلس آراستند
خدا کند قوّال نباشیم ، فعّال باشیم ، حرکت عملیّه بدون علم نکنیم ، توقف با علم بکنیم . آنچه مى دانیم بکنیم در آنچه نمى دانیم ، توقف و احتیاط کنیم تا بدانیم . قطعاً این راه پشیمانى ندارد.
به همدیگر نگاه نکنیم ، بلکه نگاه به ((دفترِ شرع )) نماییم و عمل و ترک را مطابق با آن نماییم .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
دستور العمل هشتم :
باسمه تعالى
اَلْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَه ، وَ الصَّلاةُ عَلى سیِّد اَنْبیائِهِ وَ عَلى آلِهِ الطَّیِّبین وَ اللَّعْنُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
جماعتى از مؤ منین و مؤ منات ، طالب نصیحت هستند، بر این مطالبه ، اشکالاتى وارد است ، از آن جمله :
1 - نصیحت در جزئیّات است ، و موعظه اعمّ است از کلیّات و جزئیّات ، ناشناسها همدیگر را نصیحت نمى کنند.
2 - ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَةُ اللّهُ عِلْمَ ما لَمْ یَعْلَمْ))(136) [و] [مَنْ عَمِلَ بِما عَلِم ] کُفِىَ مالَمْ یَعْلَمْ))(137) [و] (وَالَّذینَ جاهَدُوا فینا، لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا).(138)
[به ] آنچه مى دانید عمل کنید، و در آنچه نمى دانید احتیاط کنید تا روشن شود. و اگر روشن نشد بدانید که بعضِمعلومات را زیرپا گذاشته اید، طلب موعظه از غیرِ عامل ، محلّ اعتراض است ، و قطعاً مواعظى را شنیده اید و مى دانید، عمل نکردید وگرنه روشن بودید.
3 - همه مى دانند که ((رساله عملیّه )) را باید بنگرند و بخوانند و بفهمند، و تطبیق عمل بر آن نمایند، و حلال و حرام را با آن تشخیص بدهند؛ پس نمى توانند بگویند: ((ما نمى دانیم چه بکنیم و چه نکنیم .))
4 - کسانى که به آنها عقیده دارید نظر به اعمال آنها نمایید، آنچه مى کنند از روى اختیار بکنید، و آنچه نمى کنند از روى اختیار نکنید؛ و این از بهترین راه هاى وصول به مقاصد عالیه است ((کُونُوا دُعاةً إِلَى اللّهِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ)) مواعظ عملیّه بالاتر و مؤ ثّرتر از مواعظ قولیّه است .
5 - از واضحات است که خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه در تعقیبات و غیر آنها، و کثرت تردّد در مساجد و مشاهد مشرّقه ، و زیارت علما و صُلَحا و همنشینى با آنها، از مرضیّات خدا و رسول صلّى اللّه علیه و آله است و باید روز به روز مراقب زیادتى بصیرت و اُنس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد.
و بر عکس ، کثرت مجالست با اهل غفلت ، مزید قساوت و تاریکى قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است ؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفاء در ایمان ، به سوء حال و نقصان مبدّل مى شوند؛ پس مجالست با ضعیف الایمان - در غیر اضطرار و براى غیر هدایت آنها - سبب مى شود که ملکاتِ حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد:
((جالِسُوا مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ، وَ یَزیدُ فى عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ، وَ یُرَغِّبُکُمْ فِى الاَّْخِرَةِ عَمَلُهُ.))
6 - از واضحات است که ترک معصیت در اعتقاد و عمل بى نیاز مى کند از غیر آن ؛ یعنى غیر محتاج است به آن ، و او محتاجِ غیر نیست ، بلکه مولِّد حسنات و دافع سیّئات است : (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ.) [یعنى ] عبودیّتِ ترکِ معصیت در عقیده و عمل .
بعضى گمان مى کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم !! غافلند از اینکه معصیت ، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم کبیره است ؛ مثلاً نگاه تند به مطیع براى تخویف ، إ یذاءِ مُحرَّم است ؛ [و] تبسّم به عاصى براى تشویق ، اعانت بر معصیت است .
محاسن اخلاقِ شرعیّه و مفاسد اخلاق شرعیّه در کتب و رسائل عملیّه متبیّن شده اند.
دورى از علماء و صلحا سبب مى شود که سارقینِ دین فرصت را غنیمت بشمارند و ایمان و اهلش را بخرند به ثمنهاى بَخْس و غیرمبارک ، همه اینها مجرّب و دیده شده است .
از خدا مى خواهیم که عیدى ما را در اعیاد شریفه اسلام و ایمان ، موفقیّتِ به ((عزم راسخِ ثابتِ دائم بر ترک معصیت )) قرار بدهد که مفتاح سعادت دنیویّه و اُخرویّه است ، تا اینکه ملکه بشود ترک معصیت ؛ و معصیت براى صاحب ملکه ، به منزله زهر خوردن براى تشنه است یا میته خوردن براى گرسنه است .
البتّه اگر این راه تا آخر مشکل بود و به سهولت و رغبت منتهى نمى شد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمى شد.
وَ ما تَوْفیقى إِلاّ بِاللَّهِ، عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ، وَ إِلَیْهِ أُنیبُ)). وَ الْحَمْدُ لِلّهِ أَوّلاً وَ آخِراً، وَ الصَّلاةُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطّاهِرینَ، وَ اللَّعْنُ الدّائِمُ عَلى أَعْدائِهِمْ أَجْمَعینَ.
17 ربیع المولود 1419مطابق با 21/4/1377
دستورالعمل نهم :
باسمه تعالى
کوچک و بزرگ باید بدانیم : راه یگانه براى سعادت دنیا و آخرت ، بندگى خداى بزرگ است ؛ و بندگى ، در ترک معصیت است در اعتقادیّات و عملیّات .
[اگر] آنچه را که دانستیم عمل نماییم ، و آنچه را که ندانستیم توقّف و احتیاط نماییم تا معلوم شود، هرگز پشیمانى و خسارت در ما راه نخواهد داشت .
این عزم اگر در بنده ثابت و راسخ باشد، خداى بزرگ اولى به توفیق و یارى خواهد بود.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته ، والصلاة على محمّدٍ و آله الطّاهرین ، و اللّعن على اعدائهم اجمعین .
پایان
گرد آورندگان : حسین کی دشتی - محمد حسن زاده
باقی زاده پلامی ، رضا 1345-
برگی از دفتر آفتاب : شرح حال شیخ السالکین فقیه عارف حضرت آیت الله بهجت / رضا باقی زاده پلامی-
قم : میراث ماندگار ؛ 1385
{224} ص ؛ نمونه
شابک :7-08-7884-964
فهرست نویسی بر اساس اطلاعات فیپا
کتابنامه : ص- {222}
1-بهجت , محمد تقی , 1294 –سرگذشتنامه
الف ؛ عنوان ) عنوان؛ شرح حال شیخ السالکین حضرت آیت الله العظمی بهجت.
2 ب 9/5/153
BP 297/3924
نام کتاب 00000000000000000000000000000000000برگی از دفتر آفتاب
مولف 000000000000000000000000000000000000000رضا باقی زاده
ناشر 000000000000000000000000000000000000000 میراث ماندگار
نوبت چاپ 00000000000000000000000000000000000 پانزدهم / 1385
چاپخانه 0000000000000000000000000000000000000لمیران
شمارگان 00000000000000000000000000000000000ن 3000