احدی جز خدا در زندگی ما کارهای نیست.
احدی غیرخدا در زندگی ما کارهای نیست. هرچیز بهدست انسان میرسد خدا رسانده است و هرچیز از دست او میرود، خدا برده است.
امیـرالمؤمنین علیه السّلام در مناجـات شعـبانیّه به خـداوند عرضـه میدارنـد: اِلـٰـهی بِیَدِکَ لا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیادَتِی وَ نَقصِی وَ نَفعِی وَ ضَرِّی[۱۶]؛ خدایا بهدست توست و دست احدی غیر تو نیست؛ هرچه بهدست آورم، گرچه ازطریق انسانهای دیگر به من برسد، درواقع تویی که آن را به زندگی من وارد کردهای؛ و هرچه از دستم برود، گر چه دزد یا هر عامل دیگری آن را از زندگی من خارج کند، درواقع تویی که آن را از زندگی من خارج ساختهای؛ و وقتی سودی به من میرسد، تویی که آن سود را به من میرسانی؛ و وقتی خسارتی به من وارد میشود و ضرری به من میرسد، تویی که آن ضرر را به من وارد میسازی.
در قرآن نیز میخوانیم: قُلِ اللّـٰـهُمَّ مالِکَ المُلْکِ تُؤتِی الْمُلْکَ مَن تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیرُ[۱۷]: بگو خدایا تو صاحب فرمانروایی هستی (تو صاحب عالم مُلکی)؛ به هرکه بخواهی فرمانروایی و ریاست میبخشی و از هرکه بخواهی قدرت و فرمانروایی را میگیری؛ هرکه را بخواهی عزیز میکنی و هرکه را بخواهی خوار میکنی؛ خیر فقط بهدست توست. همه بهدست خداست و دست خدا هم خیر است. در زندگی احدی را غیرخدا نبینیم و کارهای ندانیم[۱۸].
پرسش: چرا تصمیم و نیّت ما مستحقّ پاداش و کیفر است؛ امّا عملی که خدا در خارج محقّق میکند، مستحقّ پاداش و کیفر نیست؟ چگونه خدا خودش اراده میکند که عمل بد محقّق شود؟
پاسخ: اینکه خداوند بهسبب کارهایش مستحقّ کیفر یا پاداش باشد، سخن درستی نیست. خدا دربرابر چه کسی مسؤول باشد و چه کسی به او پاداش و کیفر دهد؟
آنچه خداوند میکند این است که میفرماید این کار درست است، بکن و این کار غلط است، نکن. مثلاً غذای سالم بخور؛ غذای مسموم نخور. شمایید که میتوانید غذای سالم بخورید و قوی شوید؛ یا غذای مسموم بخورید و مریض شوید. درست است که غذا را خدا خلق کرده است؛ امّا خدا راهنمایی کرده که چه بخوریم و چه نخوریم؛ شما هستید که آزادانه تصمیم میگیرید بخورید یا نخورید و تبعات تصمیم خودتان را متحمّل میشوید. ضمناً آنچه خداوند اراده میکند عملی شود بد نیست و خیر محض است؛ نیّت و تصمیم ما بر انجام آن بد است.[۱۹]
نکته
قبول و پذیرش و اعتراف به آنچه میگوییم دشوار است. آنچه اینجا میگوییم، شکستن باوری است که یک عمر در اهل طبیعت شکل گرفته است که خدا را نمیبینند و غیرخدا را میبینند. ما درصددیم غیرخدا را پاک کنیم و فقط خدا را در زندگی ببینیم. کار سادهای نیست؛ بسیار دشوار است که انسان غیرخدا را نبیند؛ ولی به خواست خدا انجام خواهد شد.
آثار و نتایج نگاه توحیدی
بنابر آنچه تاکنون روشن شد، اگر کسی در زندگی خود از چیزی دلخور است، درواقع از خدا دلخور است. پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم میفرمایند: مَن اَصبَحَ عَلَی الدُّنیا حَزِیناً فَقَدْ اَصْبَحَ عَلَی اللهِ ساخِطاً : کسی که صبح کند درحالیکه از وضعیّت زندگی دنیوی خود محزون است؛ همانا درحالی صبح کرده که بر خداوند غضبناک است. مثلاً کسی با خود بگوید این چه وضعی است؟ نه پول دارم؛ نه شغل؛ نه قیافه ...؛ او درحقیقت ازدست خدایی که این وضعیت را ایجاد کرده غضبناک است؛ زیرا وضعیّت دنیوی او را کسی جز خدا ایجاد نکرده است. وَ مَن اَصبَحَ یَشْکُوا مُصِیْبَۀً نَزَلَتْ بِهِ فَاِنَّما یَشْکُوا رَبَّهُ[۲۰]: و هرکس صبح کند درحالیکه از مصیبتی که به او وارد شده شاکی است، درواقع ازدست خدا شاکی است. چنین کسی باید به دادگستری برود؛ برگهی عرضحال بگیرد و علیه خدا دادخواست بدهد! چون غیرخدا کسی در زندگی او کارهای نبوده است.
تلقین مکرّر به خویشتن
اکنون که ازنظر عقلی فهمیدیم و دانستیم غیرخدا احدی در زندگی ما کارهای نیست، برای رسیدن به باور قلبی، این مطلب را درکنار حوادث زندگی به خود یادآور شویم. از این لحظه بهبعد هر رخدادی برایمان پیش آمد، چه ازطریق علل و عوامل غیرذیشعور و طبیعی و چه ازطریق علل و عوامل ذیشعور مثل انسانها، به خود بگوییم کار خداست. اگر این مطلب را کراراً به خود تلقین کنیم، کمکم این تصدیق عقلی به باور قلبی تبدیل میشود. وقتی باور قلبیمان شد که احدی غیرخدا در زندگی ما کارهای نیست، تغییرات بسیاری در ما ایجاد میشود. وقتی یقین کردیم که جز خدا احدی نمیتواند به ما سودی برساند، پس طمع بستن به غیرخدا یعنی چه؟ وقتی غیرخدا احدی نمیتواند به ما ضرری برساند، پس ترسیدن از غیرخدا که هیچ ضرری نمیتواند بزند چه معنی دارد؟ امید بستن به کسی که کارهای نیست، یا بیم داشتن از کسی که کارهای نیست، بیمعنی و غیرمنطقی میشود. اگر باور کنیم که غیرخدا احدی در زندگی ما کارهای نیست، دیگر نه به غیرخدا دل میبندیم و تکیه میکنیم، نه چشم طمع به غیرخدا خواهیم داشت و نه ترس و نگرانی از غیرخدا خواهیم داشت. بهقول سعدی:
موحّـد چـه در پـای ریـزی زرش |
چه شمشیر هنـدی نهی بر سـرش |
|
امـید و هراسـش نـباشـد ز کــس |
بر این اسـت بنـیاد توحیـد و بـس |