شیعیان و عرفان شیعه

« علوم و معارف ناب و نورانی شیعه و احکام شرعی»

شیعیان و عرفان شیعه

« علوم و معارف ناب و نورانی شیعه و احکام شرعی»

شیعیان و عرفان شیعه

وبلاگی در:
*** معرفی عرفان شیعه ***
1- دفاع از حقانیت مذهب حقه ی شیعه
2-بیان مسائل اعتقادی شیعه
3-احکام و مسائل شرعی شیعه
4-تاریخ تحلیلی اسلام
5-مسائل اخلاقی و عرفان صحیح
6-احوال و آثار علماء و بزرگان شیعه

آدرس قبلی در بلاگفا:
www.shiaian.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ مرداد ۰۱، ۱۵:۳۸ - ناشناس
    سلام

آخرین مطالب

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

شیعیان عربستان بیشتر از سنی ها هستند!

به تازگی آشکار شده دولت وهابی عربستان  میزان واقعی شیعیان این کشور را پنهان سازی می کند. شرق عربستان که تراکم جمعیت در آنجا به خاطر آب و هوای بهتر و چاه های نفت بیشتر است کاملا شیعه اثنی عشری هستند. ضمن اینکه شیعیان اسماعیلی و زیدی در جنوب عربستان اکثریت هستند. به همین دلیل گفته می شود مجموعه شیعیان اسماعیلی زیدی و اثنی عشری از وهابی ها و سنی ها بیشتر است. بر پایه ویکیپدیا ۴ میلیون از جمعیت ۱۸ میلیونی عربستان شیعه اثنی عشری هستند. عربستان بعد از ایران عراق بحرین بزرگترین کشور شیعه است.درسال ۱۷۴۴ در پی اتحاد (محمد ابن سعود)، حاکم نجد با (شیخ محمدابن عبدالوهاب) (تولد ۱۳۰۷)، ایدئولوژی حکومت شکل گرفت. از آن پس شیعیان استان نفت خیز شرقی عربستان در معرض بی عدالتی ها ورفتار تبعیض آمیز حکومت قرار گرفتند. آنان به عنوان شهروندان درجه دو یا طبقه پایین جامعه محسوب می شوند و از حقوق اولیه و مسلم خودمحروم شده اند.


در دوران رخوت حکومت ایران در دوران پهلوی شیاطین وهابی به کمک انگلیس توانسته بودند تمام شیعیان زیدی را وهابی کنند و اهل سنت را که در عراق و بحرین اقلیت بودند حاکم کنند. اما پس از آمدن حکومت علوی در ایران بازگشت شیعیان زیدی به دین اجدادی با سرعت تمام در حال انجام شدن است. نه تنها شیعه زیدی بلکه بسیاری از آنها شیعیه اثنی عشری شدند. حتی علویان ترکیه که گفته می شود حدود یک سوم مردم ترکیه هستند به سمت مذهب اثنی عشری گرایش پیدا کردند و این جدای سه میلیون شیعه اثنی عشری ترکیه است. در کویت هم میزان واقعی شیعیان اعلام نمی شود.
اما تحولات یمن بسیار مهم است و آنچه آنجا موجب وحشت وهابیون و القاعده شده این است که بیش از نیمی مردم این کشور شیعه زیدی هستند و تحولات در یمن خیلی با سرعت عجیبی در حال انجام شدن است. دکتر عصام که خود سالها وهابی شده می گوید خود و خانواده و هزاران یمنی در حال تبدیل شدن به شیعه اثنی عشری هستند. نکته جالبی دکتر عصام از یمن گفته است و اینکه هیچ کس در دنیا براحتی سلفی و وهابی شیعه نمی شود و وهابی اگر دینش عوض شود فقط شیعه می شود!

عملا سلفی سازی مسلمانان که به کمک سفیانی در حال انجام شدن است در واقعه مقدمه و کمک به شیعه شدن همگانی مسلمانان است. اهل سنت پس از سلفی و وهابی شدن خیلی راحت شیعه می شوند. حقیقتا ظهور حکومت علوی ایران ناخودآگاه تاثیر عجیبی بر منطقه و مردم کشورهای حاشیه و اطراف داشته است و در واقع ایران نوعی آهن ربا شده است.

تحولات یمن و سوریه و لبنان بحرین و وحشت سلفیان به رهبری قطر و عربستان حاکی از یک اتفاق بسیار مهم نزدیک دارد. ترس عربستان بی دلیل نیست و بیخود نیست که آنها احساس سقوط و مرگ نزدیک می کنند و پس از تحولات یمن و بحرین سقوط سلفی های عربستان به سال نمی کشد!

بی دلیل نبود که عربستان به بحرین نیرو وارد کرد. دلیل اول تاثیر گذاری عجیب بحرین بر نواحی شرقی عربستان که کاملا شیعه هستند و حتی خیلی بیشتر از بحرین جمعیت دارند. سالها سرکوب شده بودند و می ترسیدند اما ترس آن ها ریخته است. ضمن اینکه حمله شیعیان بحرین به عربستان و فتح مکه ریشه تاریخی هم دارد.

اگر شیعیان اثنی عشری زیدی و اسماعیلی عربستان متحد شوند کار سلفی های سفیانی فرزندان یزید و معاویه برای همیشه تاریخ تمام خواهد شد و این تحقق آن روایت های آخر زمانی است که در سالهای کمتر از انگشتان دست اتفاق خواهد افتاد

تاریخ شیعیان عربستان

شیعیان استان شرقی عربستان اثنی عشری اند. وهابیون علیرغم اینکه از نظر جمعیتی اقلیت محسوب می شوند، حکومت را در دست گرفته اند. اختلاف اصلی شیعیان و وهابیون در حوزه کلام، حول مسئله توحید است. وهابیون معتقدند شیعیان پرستش خدا را با تقدیس وتکریم اولیاء در هم آمیخته اند و مبحث جانشینی پیامبر از موضوعات مهم مورد اختلاف این دو طیف است. وهابیون مانند اهل تسنن عقایدشیعیان را مردود می دانند. این اختلاف دیدگاه ها موجب بروز شکاف عمیقی بین شیعیان و حکومت سعودی ایجاد کرده است. با تشکیل حکومت فرقه گرا در نجد ناآرامی ها در مناطق شیعه نشین آغاز شد. درسال ۱۷۴۴ در پی اتحاد (محمد ابن سعود)، حاکم نجد با (شیخ محمدابن عبدالوهاب) (تولد ۱۳۰۷)، ایدئولوژی حکومت شکل گرفت.

 

از آن پس شیعیان استان نفت خیز شرقی عربستان در معرض بی عدالتی ها ورفتار تبعیض آمیز حکومت قرار گرفتند. آنان به عنوان شهروندان درجه دو یا طبقه پایین جامعه محسوب می شوند و از حقوق اولیه و مسلم خودمحروم شده اند. در نتیجه این رفتارهای تبعیض آمیز و ناعادلانه و در پی محرومیت شیعیان از حقوق اولیه خود، آنان با یکدیگر متحد شده و برای احقاق حقوقشان به مخالفت با رژیم سعودی بر خاستند. وهابیون زیربیرق آل سعود از ایده توحید جانبداری می کردند و شیخ محمد ابن عبدالوهاب بر پرستش مطلق خدا تاکید می نمود. در واقع وی بر عدم ارتباط خالق و مخلوق تاکید داشت و توسل، تقدیس اولیاء و شفاعت راباطل می دانست. از نظر وهابیون، اعمال اکثر مسلمین به شرک آلوده است، تا جایی که سنگها و درختان را می پرستند. شیخ عبدالوهاب معتقد است روافض یا شیعیان، نخستین کسانی بودند که شرک را درمیان امت اسلام رواج دادند، زیرا آنان برای برآورده شدن حاجات وبرطرف شدن مشکلات خود به ائمه (ع) متوسل می شوند.

 

وهابیون این امر را توجیحی مناسب برای اعلام جهاد علیه شیعیان و ضبط اموالشان می دانستند و آنان را مجبور می کردند به مذهب حنبلی بگروند. سپاهیان نجد با الهام از تعالیم شیخ ابن عبدالوهاب همواره به سواحل شرقی عربستان یورش می بردند. به نقل از (ابن غنم) از مورخین وهابی، حمله به (احساء) در سال ۱۷۹۱، با هدف پاکسازی این منطقه از بتها وصورت های شرک آمیز صورت گرفت. در پی این حملات، سپاهیان وهابی مساجد و حسینیه ها و مقابر اولیاء و اماکن مقدس شیعیان راتخریب و ویران نمودند. در این دوره سرکرده وهابیون بنام (سعودالکبیر) دستور داد مبانی عقیدتی وهابیت به مردم تحمیل شود و عقایدشیعیان مورد حمله قرار گرفته و باطل گردند. در حقیقت آل سعود تلاش کرد به هر شیوه ممکن اسلام وهابی را به مردم دیکته کند. در سال ۲-۱۸۰۱، قوای سعودی – وهابی حملات خود را به خارج از مرزهای عربستان کشانده و به عراق لشگر کشی کردند.

آنان راه کربلا را در پیش گرفتند تا حرم امام حسین (ع) را تخریب کنند. (ابن بشر) مورخ مشهورسعودی در این رابطه چنین می نویسد: (سپاهیان وهابی – سعودی راهی کربلا شدند و پس از رسیدن به شهر در آن گرد هم آمده و ازحصارهای آن بالا رفتند. سپاهیان به شهر یورش بردند و اکثر مردم کوچه و بازار را قتل عام کردند، آنان حتی خانه های مردم و گنبد و مزار امام حسین (ع) را ویران نمودند. پس از آن همه اموال مردم اعم از پول، سلاح، لباس، اثاث، لوازم، طلا، نقره و دیگر اشیاء را تصاحب کرده و بین خود تقسیم نمودند). به علت ضعف حکومت در دوره دوم حکومت سعودی (۹۱-۱۸۲۴) مردم از آرامش نسبی برخوردار بودند، ولی (ترکی)، حاکم سعودی (۳۴-۱۸۲۴) مواضع فرقه گرایانه خود را درقبال شیعیان منطقه (احساء) تغییر نداد. وی تلاش کرد آرامش این منطقه شیعه نشین را حفظ کند تا از این طریق حمایت شیعیان را جلب کند و حکومت خود را در این منطقه استحکام و تداوم بخشد. با وجوداین، شواهد موجود نشان می دهد در این دوره حکومت مالیات های سنگین را به شیعیان تحمیل می کرده و مردم از مشکلات اقتصادی به شدت رنج می بردند. در دوره حکومت (فیصل بن ترکی)، شیخ عبدالرحمان ابن حصان آل شیخ، از علمای وهابی، حاکم را ترغیب کرددر مورد عقاید دینی مردم (احساء) و (قطیف) تحقیق کند. وی به حاکم توصیه کرد شیعیان را مجبور کند تعالیم اسلام وهابی را بپذیرند. عبدالعزیز آل سعود (مشهور به ابن سعود) در سال ۱۹۰۲ به قدرت رسید ودوره سوم حکومت سعودی آغاز شد. حاکم جدید نیز تمایل خود را برای تصرف مجدد (الحصا) و (قطیف) آشکار نمود.

 

قبل از اینکه ابن سعودسپاه خود را روانه قطیف کند، نامه ای به نجبای این منطقه فرستاد وآنان را تهدید کرد چنانچه مانع از پیشروی سپاهش شوند جان، مال وناموسشان در امان نخواهد ماند، در نتیجه شیعیان قطیف بدون مقاومت تسلیم ابن سعود شدند. نجبا و علمای شیعه قطیف و احساء برای قائم مقام ترکی نامه ای فرستادند و از وی خواستند این نامه را به ابن سعودتسلیم نماید. به نقل از یکی از مجتهدین مشهور شیعه به نام (شیخ علی ابوالحسن الخنیزی) (۱۹۴۴-۱۸۷۴) مردم از سپاهیان ابن سعود به گرمی استقبال کردند و (عبدالرحمن ابن سویلم)، فرمانده سپاه از آن پس نائب السطنه ابن سعود در قطیف شد. (الخنیزی) آورده است عبدالرحمن بدون جنگ و خونریزی وارد شهر شد چنان که گویی گم گشته ای به موطنش بازگشته است. ولی با وجود این همه نرمش وملایمت شیعیان و تسلیم صلح آمیز آنها در مقابل حکومت ابن سعود، همچنان حکومت آنان را سرکوب نمود. در بدو امر، ابن سعود علمای شیعه احساء را فرا خواند و به آنان گوشزد کرد باید او را به عنوان امیر خودبه رسمیت بشناسند و خود را با احکام وهابیت تطبیق دهند. سپس حاکم جدیدی برای قطیف منصوب کرد و احکام چهار گانه خود را به مردم این ناحیه تحمیل نمود. احکام مذکور بدین قرار بودند: -۱ شیعیان قطیف باید به صورت مکتوب اذعان کنند قطیف به نیاکان ابن سعود تعلق داشته است.

 

-۲ چهارده تن از نجبای قطیف موظفند به دیدن ابن سعودبروند و با وی بیعت نموده و به او پول بدهند. -۳ در صورت نیاز، هر یک ازروستاهای منطقه قطیف باید ده مرد جنگی به سپاهیان ابن سعودپیشکش کند. -۴ صدور سبزیجات و میوه به بحرین ممنوع است.
علمای شیعه مجبور بودند برای حفظ و بقای جامعه و مذهب شیعه درمقابل اقدامات و رفتار خشونت آمیز حکومت صبر کنند و با شرایطموجود سازش یابند. با این حال آنان از تلاش برای احقاق حقوق دینی شیعیان فرو گذار نکردند. به نقل از منابع شیعه، در پی سقوط (احساء) درسال ۱۹۱۳و استیلای وهابیون برآن، بین (شیخ موسی ابو خمسین)، ازرهبران دینی شیعه (احساء) و ابن سعود توافقاتی صورت گرفت. براساس این توافقات ابن سعود پذیرفت آزادی دینی شیعیان را به رسمیت بشناسد، مشروط بر اینکه شیعیان نسبت به حکومت وفادار و فرمانبردارباقی بمانند. اگر چه توافقات مذکور به صورت مکتوب ثبت نشد وفرزندان ابن سعود آنرا به رسمیت نشناختند، اما علماء و شخصیت های برجسته شیعه متفق القولند که این توافقات بین طرفین صورت گرفته است. با این همه، شیعیان همچنان بیش از پیش مورد آزار و شکنجه حکومت قرار گرفتند و سپاه ایدئولوژیک ابن سعود موسوم به (اخوان) بابرنامه ای منسجم تلاش کرد شیعیان را وادار کند به وهابیت بگروند.

 

به دستور ابن سعود، شیعیان از مرثیه سرایی در حسینیه ها منع شدند و برای کسانی که از دستور وی سرپیچی می کردند، مجازاتهای سخت و خشونت بار تعیین شد و گروه اخوان، بسیاری از شیعیان بحرینی ساکن قطیف راقتل عام کرد. ابن سعود ادعا کرد از سال ۱۹۲۲ فشار علیه شیعیان کاسته شد و وضعیت اقتصادی و مذهبی آنان بهبود یافت، این در حالیست که برخلاف ادعای وی، شکایت شیعیان در سال ۱۹۲۳ از اوضاع حاکم نشان می دهد شیعیان احساء و قطیف از آزادی دینی که قبل از تصرف الحصااز آن برخوردار بودند، محروم شدند.
شاهد دیگر این وضعیت، متوسل شدن شیعیان به نیروهای انگلیسی است. آنان از انگلیسیها خواستند ابن سعود را متقاعد کنند به آزار و اذیت شیعیان خاتمه دهد. یکی از مقامات رسمی انگلیسی در گزارش مربوطبه سال ۱۹۲۴ به این نکته اشاره کرده و می گوید در سال ۱۹۲۳ مردم وبویژه تجار و پیله وران احساء از مالیات ظالمانه و سنگین حکومت ابن سعود اظهار نارضایتی می کردند.

فتوای سال ۱۹۲۷
مدت کوتاهی پس از الحاق حجاز به شبه جزیره عربستان، رابطه ابن سعود با گروه اخوان تیره شد. رهبران گروه اخوان احساس کردندمحبوبیت خود را از دست داده اند و مانند گذشته در نظر ابن سعود به عنوان شمشیر اسلام و جنگاوران ممتاز محسوب نمی شوند و ناگزیربودند غنائم خود را پس دهند، از اینرو مصمم شدند علیه ابن سعودشورش کنند. بنابراین رهبران گروه اخوان از قبایل (مطیر)، (عتیبه) و (عجمان) که هسته اصلی سپاه ابن سعود محسوب می شدند، در سال ۱۹۶۲ در (العرتاویه) گرد هم آمدند. آنان تصمیم گرفتند (به زعم خود) ازدین خدا دفاع کنند و علیه کفار کشورهای همجوار حکم جهاد صادرکردند. در طی این گردهمایی گروه اخوان بطور صریح و علنی از ابن سعود انتقاد نمود و وی را متهم کرد در ملزم کردن شیعیان احساء و قطیف به پذیرش مذهب وهابیت قصور ورزیده است.
در پی این وقایع، ابن سعود در سال ۱۹۷۲ از حجاز به نجد بازگشت تا بارهبران و روسای گروه اخوان در ریاض دیدار کند.

 

وی در طی این دیداربر پایبندی خود به شریعت و اهتمام به تحقق آن تاکید نمود. نشست مذکور با صدور فتوایی از سوی علما به پایان رسید که اهداف گروه اخوان را تامین می نمود. مضمون فتوای مذکور در رابطه با شیعیان احساء بدین قرار است:
(روافض احساء باید به اسلام حقیقی بگروند و آئین های دینی منحطخود را ترک کنند. از امام ابن سعود تقاضا می کنیم به (ابن جیلوو) قائم مقام خود در احساء فرمان دهد شیعیان را نزد (شیخ ابن بشر) احضارنماید و آنان در محضر وی متعهد شوند که از دین خدا و رسولش پیروی خواهند کرد، توسل به اهلبیت (ع) را ترک خواهند نمود، از ترویج بدعت در محافل عمومی دست بر خواهند داشت و پنج بار در مسجد نمازهای یومیه را بجای خواهند آورد. ما برای آنان موذن می فرستیم. شیعیان بایدسه اصل وهابیت را مطالعه نموده و از آن پیروی کنند. عبادتگاه ها وحسینیه های شیعیان باید نابود و ویران گردند و کسانی که از این رویه تبعیت نکنند تبعید می شوند.

در رابطه با شیعیان قطیف، به امام توصیه می کنیم مبلغین و وعاظ را به بخشها و روستاهایی که تحت کنترل مسلمین درآمده اند بفرستد و بایدقوانین شریعت در این مناطق به اجرا در آید).
بر خلاف نظر آن دسته که معتقدند این فتوا هرگز عملی نشد، گزارشات و روایات بسیاری نشان می دهد که اقدامات جدی در جهت تحقق این فتوا بعمل آمد و سختگیری های بسیاری در مورد شیعیان روا داشته شد ودستگاه حاکم شیعیان را مجبور کرد از احکام علمای وهابی پیروی کنندو آنها را مطابق با فتوای مطروحه بکار بندند. براساس اسناد سفارت هند، شیعیان قطیف در سال ۱۹۲۷ برای نماینده حاکم بحرین نامه ای فرستادند و طی آن از رفتار حکومت ابن سعود شکایت کردند، زیراحکومت آنانرا مجبور کرده بود نماز را به امامت یک پسر بچه اقامه کنند. علاوه بر این ۵۰۰ نفر از شیعیان در همان سال شکایت نامه ای را امضاءنمودند و برای (حمد ابن عیسی الخلیفه) شیخ و حاکم بحرین فرستادند.

در این شکایت نامه، شیعیان اظهار کردند: (عبد العزیز بن سعود) بیش ازاندازه بر ما سختگیری می کند و ما تاب این همه آزار و اذیت را نداریم، زیرا وی به نحو بی سابقه ای ما را شکنجه می کند). شیعیان به حاکم بحرین متوسل شدند و از وی خواستند از آنها در برابر ایذاء، اذیت و تجاوزحکومت سعودی حمایت نماید و خاطر نشان کردند از حق آزادی دینی محروم شده اند و ممکن است اموال خود را از دست بدهند.
ابن سعود با هدف جلب نظر سران گروه اخوان، گروهی از وعاظ وهابی را به منطقه شیعه نشین احساء فرستاد تا شیعیان را مجبور کنند به وهابیت بگروند.
در اینجا لازم است اهداف اصلی این فتوا شرح داده شود. یکی ازاهداف فتوا الگو سازی اتحاد محمد ابن سعود و شیخ عبدالوهاب و جلوه دادن آن به عنوان معیار مشروعیت بود. بعبارت دیگر، این فتوا از سیاست و ایدئولوژی حکومت سعودی برخاسته بود، زیرا رژیم تلاش می کردحاکمیت خود را مشروع جلوه دهد و در واقع فتوای مذکور  اهداف ودکترین وهابیون را تامین و تائید می نمود. براساس فتوای مذکور، حکومت ابن سعود باید بر پایه مجموعه ای از مبانی روشن و واضح استوارمی شد که مهمترین آنها تاکید بر توحید و نفی اعمال شرک آمیز بود. این بدان معنا است که مشروعیت حکومت ابن سعود در وهله نخست به نحوه برخورد آن با مشرکین، بویژه شیعیان وابسته بود.

براساس دیدگاه وهابیون عملگرا، در دو دهه گذشته مشروعیت حکومت سعودی عملا به موضع گیری آن در قبال شیعیان بستگی داشته است.
در این رابطه به سرگذشت دو تن از مخالفین مشروعیت حکومت سعودی اشاره می کنیم که اهمیت فوق العاده فتوا را بر می تاباند. (جهیمن العتیبی) رهبر شورش مسجد النبی در سال ۱۹۷۹ رساله ای رابا عنوان (حکومت، بیعت و اطاعت) منتشر نمود و در آن حکام سعودی را به علت پناه دادن به مشرکین، شیعیان و روافض سرزنش کرد. وی حکام سعودی را که حکومت خود را حکومت توحید می نامیدند محکوم نمود و در این رابطه نوشت: (نحوه برخورد حکومت سعودی با مسلمین، مسیحیان و مشرکین یکسان است و مذهب روافض و شیعیان را مانندمذاهب دیگر به رسمیت می شناسد. کسانی که با حکومت سازش نکنندمورد حمله قرار می گیرند و هر کس مشرکینی را که به (امام) علی (ع) و (امام) حسین (ع) متوسل می شوند هلاک کند، کشته می شود).
در واقع (جهیمن) شکایت پیشین گروه اخوان یعنی ممنوعیت تبلیغ توحید (وهابی) در ممالک همجوار به ویژه کشور شیعه نشین عراق راتکرار نمود. در سال ۱۹۹۳، (شیخ نصیر العمر)، از عملگرایان برجسته نئوسلفی نامه ای را به شورای عالی علما (هیئت کبر العلما) ارسال نمود.

 

موضوع نامه به نفوذ شیعیان در همه عرصه های حکومت حرمین الشریفین مربوط می شد. در نامه مذکور (العمر) توجه حکومت را به این مهم جلب کرد که شیعیان در عرصه های آموزشی، تجاری و کشاورزی به موقعیت های ممتاز اجتماعی دست یافته و مذهب خود را تبلیغ می کنندو این روند رو به گسترش است. (العمر) با نوشتن این نامه در صدد بود به علماء و حکومت یاد آوری کند با اتخاذ موضع تساهل آمیز نسبت به شیعیان مشروعیت آنان زیر سئوال خواهد رفت. وی در نامه خود شیعیان را اینگونه توصیف نموده است: (آنان می خواهند تشیع به عنوان یک مذهب فقهی به رسمیت شناخته شود و آزادی دینی و مقدس شمرده شدن اماکن دینی خود را مطالبه می کنند، آنان می خواهند از حق ساختن حسینیه برخوردار شوند، مذهب تشیع را در مدارس خود تعلیم دهند، کتب شیعی را نشر دهند و حکومت به مبارزه خود علیه تشیع خاتمه دهد).
به عبارت دیگر نحوه عملکرد حکومت در تحمیل مبانی عقیدتی وهابیت به گروه های دیگر به عنوان ملاک و معیار قضاوت در مورد آن دانسته شده است. با وجود این، بعلت مقاومت شدید غیر وهابیون و بویژه شیعیان اهداف حکام سعودی تحقق پیدا نکرد.

با گسترش موج نارضایتی شیعیان، ابن سعود تصمیم گرفت احکام دینی جدید تحمیل شده به شیعیان را لغو نماید و سرانجام (متوعین وهابی) (متوعه در زبان عامیانه سعودی) از منطقه قطیف بر چیده شدند. مجتهدین شیعه در پاسخ به این موضع حکومت فتوایی صادر کردند که شیعیان قطیف را ملزم می نمود از شاه عبدالعزیز اطاعت نموده و از اعمال زور و خشونت علیه حکومت امتناع ورزند. در پی شورش سال ۱۹۲۸شیعیان در روستای (العوامیه) به رهبری مجتهدی بنام (شیخ محمدالنمر) این فتوا صادر شد. از آنجا که وهابیون در حکومت از نفوذ زیادی برخوردار بودند از فتوای مذکور در جهت مقاصد خود سو استفاده کردند وبواسطه آن مشروعیت لازم را برای آزار و اذیت شیعیان بدست آوردند. بدین ترتیب فتوای مذکور، مشروعیت لازم را برای (متوعین) فراهم نمود تا با حملات فیزیکی از انجام مراسم و آئین های مذهبی شیعیان ممانعت بعمل آورند.

تعداد شیعیان در جهان اسلام به سرعت رو به افزایش است و مطابق با آمار غیر رسمی از بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به طرز عجیبی افزایش یافته است. اکثریت مطلق شیعیان، “اثنی عشری” (۱۲ امامی) هستند و تعداد کل شیعیان در جهان اسلام نیز در حال حاضر ۲۵ درصد است که این عدد نیز با نرخ قابل توجهی در حال ازدیاد است. پادشاه اردن ملک عبدالله بتازگی به این موضوع اذعان داشته است

ه تمام این مسائل باید تقیه سنی‌های شیعه شده را که از ترس کشته شدن توسط وهابیون و سلفی‌های تندرو، شیعه شدن خود را پنهان می‌کنند نیز افزود.
رشد چشمگیر تشیع در جهان توسط وهابیون به خوبی احساس شده تا آنجا که برخی از آنها در کتاب‌های خود به طور واضح به این مساله اشاره کرده‌اند. دکتر “عصام العماد” فارغ‌التحصیل دانشگاه «امام محمد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز (مفتی اعظم و سابق عربستان سعودی) و امام جماعت یکی از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغان وهابیت در یمن که پیش از شیعه شدن کتابی نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان «اصله بین الاثنی عشریه و فرق الغلاة» نوشته بود، با آشنایی با یکی از جوان‌های شیعه، با فرهنگ نورانی تشیع آشنا شد و از فرقه ضاله وهابیت دست کشید و به مذهب شیعه مشرف شد.
“عصام العماد” به همین مناسبت کتابی با عنوان «رحلتی من الوهابیه الی الاثنی عشریه» تألیف نمود. وی در کتاب دیگر خود می‌نویسد: با مطالعه کتاب‌هایی که وهابیت در سال‌های اخیر نوشته‌اند، به یقین در می‌یابیم که آنان احساس کرده‌اند که تنها مذهب آینده، همان مذهب شیعه امامیه است

شیخ “عبدالله الغنیمان” از اساتید وهابی دانشگاه «الجامعه الاسلامیه» می‌گوید: وهابیون به یقین دریافته‌اند، تنها مذهبی که در آینده، اهل سنت و وهابیت را به طرف خود جذب خواهد کرد، همان مذهب شیعه امامی است.[۲]

شیخ “ربیع بن محمد” از نویسندگان بزرگ سعودی وهابی نیز در یکی از کتاب‌های خود می‌نویسد: آنچه باعث فزونی شگفتی من شده این است که برخی از برادران وهابی و فرزندان شخصیت‌های علمی و دانشجویان مصری که با ما در جلسات علمی شرکت می‌کردند و برادرانی که ما به آن‌ها حسن ظن داشتیم، اخیرا به سراغ این مسیر تازه (تشیع) را پیمودند و آن تحت تاثیر انقلاب ایران بوده است.[۳]

شیخ “محمد المغراوی” از دیگر نویسندگان سرشناس وهابی می‌گوید: با گسترش مذهب تشیع در میان جوان‌های مشرق زمین، بیم آن را دارم که این فرهنگ در میان جوان‌های مغرب زمین نیز گسترده شود.[۴]

دکتر “ناصر القفاری” استاد دانشگاه‌های مدینه در یکی از کتاب‌های خود می‌نویسد: اخیرا تعداد زیادی از اهل سنت به طرف مذهب شیعه گرویده‌اند و اگر کسی کتاب «عنوان المجد فی تاریخ البصره و نجد» را مطالعه کند به وحشت می‌افتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل، مذهب شیعه را پذیرفته‌اند.[۵]

شیخ “المجدی محمدعلی محمد” نویسنده بزرگ وهابی می‌گوید: یکی از جوان‌های اهل سنت حیرت زده نزد من آمد. وقتی که علت حیرت او را جویا شدم، دریافتم که دست یکی از شیعیان به وی رسیده و این جوان سنی تصور کرده است که شیعیان ملائکه رحمت و شیر بیشه حق می‌باشند.[۶]

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۱۷
طاهر آذری