شیعیان و عرفان شیعه

« علوم و معارف ناب و نورانی شیعه و احکام شرعی»

شیعیان و عرفان شیعه

« علوم و معارف ناب و نورانی شیعه و احکام شرعی»

شیعیان و عرفان شیعه

وبلاگی در:
*** معرفی عرفان شیعه ***
1- دفاع از حقانیت مذهب حقه ی شیعه
2-بیان مسائل اعتقادی شیعه
3-احکام و مسائل شرعی شیعه
4-تاریخ تحلیلی اسلام
5-مسائل اخلاقی و عرفان صحیح
6-احوال و آثار علماء و بزرگان شیعه

آدرس قبلی در بلاگفا:
www.shiaian.blogfa.com

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۴ مرداد ۰۱، ۱۵:۳۸ - ناشناس
    سلام

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۰۶ ق.ظ

۱

مصاحبه با حضرت آیت الله حاج شیخ حسین برقی اهری

سه شنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۰۶ ق.ظ

عالمان راستین, گوهرهای شبچراغی را مانند که از دلِ دریا بیرون آمده اند, تا روشنی بخشِ شبهای تاریکِ دل فُسردگان باشند.

در جای جای این دیارِ همیشه روشن, روشن روانان: حائری, حجت, خوانساری, بروجردی, امام و… ستونهایی از نور برافراشته اند, تا به نورافشانی و راهنمایی خلق خدا بپردازند, آنان هم, خوش درخشیده اند و زیبا راه نموده اند و نام آن آسمانیان را در زمین جاودانه کرده اند.

خاکیان را از خاک بر کنده اند و به اوج عالم معنی عروج داده اند.

لجن زارها را خشکانده اند و از باتلاقها هشدار داده اند.

بی هیچ هراسی بر شب تیغ کشیده اند, تا آفتاب سر زند و زندگی قرار یابد.

این شب شکافان با تدبیر, در ظلمانی ترین هنگامها, نوید روز داده اند و گفته اند آن دلبر دلیر, ز کدامین شاهراه می آید و نور صبح بر این شب تاریک می تاباند.

آری, در هاله ای از نورند, این نوریاران.

سادگی, بی پیرایگی, مردمداری, مهرورزی به فرو دستان, بی اعتنایی به زرپرستان, ستم ستیزی, پایبندی به ارزشها, مرهم نِهی بر دلهای مجروح, یاری بی یاران و… به آنان قداستی بخشیده که زینت دین شده اند و مایه فخر دینداران.

برای دیدار با یکی از این زینت بخشان دین و همراهان کاروان نور, به شهر اهر رخت کشیدیم. هنگام دیدار فرا رسید و به سرای ساده و پر از صفایش راه یافتیم. ایستاده بود و لبخند بر لبانش شکفته بود. گویا ما را دیری است می شناسد. سخت مهر ورزید و مهربانانه ما را در کنار خویش نشاند. آغاز به سخن کرد. از گذشته های شب گون, از رنجها و مصیبتها, رشادتها و شجاعتهای مردان حق, از نقش خود در کاروان نور, از امام نور, از پایمردی مردان دیارش, از غیرتمندی غیوران و…سخنها گفت.

ما ناهوشیار بودیم و او هوشیار. گویا می دانست به زودی از این سپنج سرای می کوچد و فرشته مهر, روحش را به فردوس برین می برد, از این روی آخرین هشدار و پندها را بر زبان جاری کرد که ما اینک آنچه توانسته ایم از این محفل روحانی برگیریم, تقدیم می داریم, به امید آن که هم ما را و هم شما را به کار آید.

(حوزه)

حوزه: با تشکر از محضر حضرت عالی که مصاحبه با مجلّه ما را پذیرفتید. خواهشمندیم در ابتدا, شمّه ای از زندگی تحصیلی و علمی خود را بیان کنید.

بسم اللّه الرّحمن الرحیم

بنده به سال 1330 هجری قمری, در اهر, واقع در شمال شرقی تبریز, متولد شده ام.

پدرم, مرحوم رحیم برقی, اهل علم نبود, ولی به علما, بسیار علاقه مند بود. بیشتر وقتها, با آنان نشست و برخاست می کرد.

این عشق و علاقه, سبب شد که مرا, پس از گذراندن دوران ابتدایی, فراگیری قرآن و نصاب الصبیان, به مدرسه علمیه بفرستد.

در آن زمان, اهر, حوزه پر رونقی داشت. چند تن از علما تدریس داشتند و حوزه را اداره می کردند.

بنده, صرف و نحو را در مدت دو ـ سه سال, با تلاش و دقت کامل فرا گرفتم, به طوری که به تدریس صرف و نحو پرداختم. پس از گذر از این مرحله, به فراگیری معالم و شرح لمعه پرداختم. استادان من در این مرحله, آقایان: حاج امین الاسلام و آقا میرزا محمد ابراهیم امام جمعه, که از تحصیل کردگان نجف اشرف بود, بودند.

بیشتر لمعه و مقداری از مطول را نزد امام خواندم.

پس از به پایان رساندن دو جلد لمعه, به شهرستان تبریز رفتم. تبریز, در آن دوران, دارالعلم بود. در مدرسه صادقیه, حجره ای گرفتم, و به درس و بحث پرداختم.

روزگار بسیار خوبی بود: حوزه پررونق, علما در کار تربیت طلاب جدّی و طلاب پرتلاش. بنده هم, توفیق یافتم از محضر علمای بزرگ حوزه تبریز استفاده برم. ولی متأسفانه طولی نکشید که همه چیز تغییر کرد. رضاخان, اقدام به تغییر لباس روحانیت کرد و طلاب را واداشت که به خدمت سربازی بروند. علمای تبریز, اعتراض کردند و مردم به پشتیبانی آنان برخاستند و تظاهرات عظیمی بر پا شد.

این حرکت سبب گردید رژیم, علما را دستگیر و تبعید کند, پس از آن که علمای بزرگ تبریز تبعید شدند, طلاب متفرق شدند و من , به اهر بازگشتم. مدتی در اهر از خدمت امام جمعه استفاده کردم, سپس پدرم مرا به قم فرستاد.

حوزه: در چه تاریخی وارد حوزه قم شدید و در آن حوزه, از محضر چه بزرگانی بهره برده اید.

* در تاریخ 1350 هجری قمری, وارد حوزه علمیه قم شدم. در آن زمان, حوزه قم, به دست با کفایت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری, اداره می شد.

در آن حوزه, قسمتی از قوانین را که نخوانده بودم, در محضر مرحوم شیخ علی اصغر کرمانی فرا گرفتم و رسائل و مکاسب و دوجلد کفایه را خدمت مرحوم آقا میرزا محمد همدانی, اعلی اللّه مقامه, خواندم.

خلاصه, در مدت پنج سال, با جدیّت, سطح را تمام کردم, آن گاه در دروس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم, قدس سره الشریف, شرکت جستم. یک سال و نیم, توفیق یافتم در این درس شرکت بجویم. درس بسیار خوبی بود.

ایشان در اواخر عمر, این درس را برای فرزندشان, مرحوم حاج شیخ مرتضی, شروع کرده بود, ولی متأسفانه مریض شد و ما از فیوضات آن بزرگوار, محروم شدیم.

پس از رحلت حاج شیخ, علاوه بر ادامه درس مرحوم حجّت, در درس فقه فقیه متقی, سید محمد تقی خوانساری, شرکت کردم. هر دو درس را, شبها می نوشتم.

علاوه بر فقه و اصول, یک سالی هم در درس فلسفه مرحوم امام خمینی شرکت کردم.

در سال 1361 هجری قمری, پدرم به سختی مریض شد, از این روی ناگزیر شدم که به اهر برگردم. خدمت مرحوم آقا سید محمد حجت رفتم و عرض کردم: پدرم مریض است, تصمیم دارم به اهر برگردم. ایشان فرمود:

(در اهر زیاد نمان, به قم برگرد; زیرا در این روزگار, قم به وجود افرادی مثل شما, نیاز دارد.)

از ایشان خداحافظی کردم و به اهر بازگشتم. پس از دو ماه, پدرم به رحمت ایزدی پیوست. من, تنها پسر خانواده و سرپرست آن بودم. خیلی تلاش کردم به قم برگردم, ولی توفیق نیافتم, تا این که رضاشاه برکنار شد و مساجد و مدارس باز شد و آقایان از اطراف اهر جمع شدند, مساجد و مدارس را دایر کردیم و به وعظ و تدریس مشغول شدیم.

حوزه: در شهرستان اهر, چه کتابهایی را تدریس می کردید و شاگردان برجسته شما چه کسانی هستند.

* من از مقدمات تا کفایه, تدریس می کردم. طلاب این جا, پس از مدتی, برای ادامه تحصیل و رسیدن به مدارج عالی, به قم می رفتند. برخی از آنان, در قم می ماندند و برخی به اهر بر می گشتند و برخی در مناطق دیگر آذربایجان, به وعظ و تبلیغ می پرداختند.

برای آنانی که اهر بر می گشتند, درس خارج شروع می کردم. از آن جمله, این آقایان که در درس ما شرکت می کردند: سید صادق آل محمد, امام جمعه سابق اهر, حاج میرزا عبدالعلی آخوندی, آقا میرزا احمد فخر و…

حوزه: وضع حوزه عملیه قم, در دوران حضور شما, چگونه بود.

* پس از رحلت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم, کار بسیار سخت شد. گروهی که امتحان مدرّسی داده بودند, از جمله بنده, مشکلی نداشتند, ولی بسیاری از طلاب را به سربازی بردند که جمعی از آنان فرار کردند و جمعی هم نتوانستند فرار کنند و ماندند.

آنان که در حوزه بودند, عرصه چنان بر آنان تنگ و مزاحمتها زیاد بود که پس از نماز صبح, از شهر بیرون می رفتند و در باغهای اطراف,مشغول درس و بحث می شدند و شب, بر می گشتند. پسر رضا شاه, وقتی روی کارآمد, به ظاهر, مانند پدرش سخت نمی گرفت,ولی وضع روحانیت, بسیار بد بود و بر آنان سخت می گذشت.

حوزه: از سلوک اخلاقی مرحوم حجت و روش درسی ایشان اگر مطلبی به خاطر دارید, بیان کنید.

* آقا حاج میرزا عبداللّه چهل ستونی, که در آن وقت, در درس حاج شیخ عبدالکریم, شرکت می کرد, می گفت:

(در بین علمای ترک, دو نفر: میرزا آقا صادق آقای تبریزی و آقای حجت, بسیار اخلاقی بودند. جلوی پای طلبه ای که صرف میر می خواند, بلند می شدند و به وی احترام می کردند.)

از نظر روش درسی, درس مرحوم حجت, منظم, دسته بندی شده و قابل ضبط و تقریر بود.

حوزه: در حوزه قم, هم مباحثه های شما چه کسانی بودند.

* خداوند لطف فرمود, هم مباحثه های بسیار خوبی نصیبم شد که از خودم بهتر بودند. یکی از آنان, مرحوم میرزا عبدالجواد سدهی اصفهانی, معروف به میرزا عبدالجواد جبل عاملی بود و دیگری, مرحوم آقا شیخ علی مشکات بود و سومی, آقامیرزا حیدر راسی, که در قصبه ای نزدیک شبستر, ساکن است, بود.

حوزه: زمانی که حضرت عالی در حوزه قم تشریف داشتید, چه کسانی برای طلاب مباحث اخلاقی رامطرح می کردند.

* از افراد برجسته, مرحوم امام خمینی, به دستور حاج شیخ عبدالکریم, روزهای جمعه, در مدرس فیضیّه, درس اخلاق وموعظه داشتند. تمام شبستان پر می شد. بعضی هم بیرون می نشستند. آن بزرگوار,صدای غرّایی داشت. چه آنان که در داخل بودند وچه آنان که در خارج می نشستند, به راحتی صدا را می شنیدند و استفاده می بردند.

ایشان خیلی شجاع بود. با کارهای خلاف, در حوزه و جامعه, به مخالفت برمی خاست.

حوزه: شما از چه زمانی با مرحوم امام, آشنا شدید.

* در زمان ما, ایشان در قم, از مدرّسان معروف بود. وقتی ذوالمجدین از طرف دولت برای امتحان گرفتن از طلاب و صدور گواهی مدرّسی به قم آمده بود, آقای سید محمد تقی خوانساری, رئیس امتحانات بود و مرحوم امام هم, ممتحن بود. من, چون درسهایم خوب بود, و در امتحان موفق شدم, از آن پس, آن بزرگوار به من توجه داشت و باب آشنایی ما با ایشان گشوده شد. بعدها, یک مرتبه در کربلا, ایشان را ملاقات کردم. پس از انقلاب, آقای سید صادق, مسؤول کمیته اهر, خدمت امام مشرف شده بودند, امام از ایشان, حال دو نفر را می پرسد: حال بنده, و سید جعفر بنی هاشم (ایشان چند سال پیش مرحوم شده است).

آقا سید صادق, عرض می کند: پیر شده اند.

آقا می فرماید: آقای بنی هاشم بله, ولی آقای برقی پیر نمی شود!

حوزه: در وقتی که در حوزه تبریز به تحصیل مشغول بوده اید, حرکتهای علما و مردم تبریز علیه رضاشاه, سبب می شود که علمای تبریز تبعید شوند و طلاب متفرق گردند و شما نیز به اهر بازگردید. اگر از دوران و حرکت عظیم مردم, خاطره ای دارید بیان کنید.

* بله, مردم مغازه ها را بستند, اعتصاب کردند, علیه کارهای خلاف رضا شاه به خیابانها آمدند و مخالفت خود را اعلام کردند.

در این حرکت بزرگ علما, جلودار بودند و مردم را علیه رضاخان, بسیج می کردند. رهبری نهضت را مرحوم میرزا صادق آقا و مرحوم انگجی به عهده داشتند.

آقامیرزا صادق آقا,در تبریز و اطراف آن مقلّد بسیار داشت و مرحوم آقای انگجی, مرجع رجوع مردم بود و رفع مرافعات مردم می کرد.

وضع چنان شد که دولت ناگزیر شد لشکری به تبریز گسیل بدارد و حکومت نظامی اعلام بکند. در تبریز, حکومت نظامی شد و منزل این دو بزرگوار, به محاصره نیروهای نظامی درآمد و شبانه, آن دو را دستگیر وتبعید کردند: آقای سید ابوالحسن انگجی را به مشهد و میرزا صادق آقا را به قم.

گروهی از علمای طراز دوم را هم دستگیر و زندان کردند.

بعدها, به آقای انگجی, اجازه مراجعت به تبریز داده شد, ولی به میرزا صادق آقا, خیر. میرزا صادق آقا, موقعیت بسیار خوبی داشت. وقتی به قم می رود, مرحوم آقای حائری, از ایشان دیدار می کند و همچنین وقتی که برای زیارت امام رضا(ع) به مشهد مقدس مشرف می شود, مرحوم حاج حسین قمی, به استقبال ایشان می رود و از ایشان دعوت می کند که بر درشکه سوار شود, آن مرحوم می گوید: (می خواهم پیاده به زیارت حضرت بروم.) مرحوم حاج آقا حسین هم, به احترام ایشان از درشکه پیاده می شود و همراه آن مرحوم, به زیارت مشرف می شود. میرزا صادق آقا, خیلی با دولت پهلوی بد بود. حتی برخی از مقلّدانش استفتاء می کنند که عزیمت به زیارت خانه خدا, بستگی به کسب گذر نامه دارد. چه کنیم؟ ایشان پاسخ می دهد: با این شرایط به مکه نروید. بسیار مبارز و شجاع بود. رضاخان می خواست به منزل ایشان برود, اجازه نداد.

قبر ایشان در رواق حضرت معصومه(س) بود که الآن جزء حرم مطهر شده است.

حوزه: در آن زمان, علمای سرشناس تبریز, غیر از مرحوم میرزا صادق آقا و مرحوم انگجی, چه کسانی بودند.

* آقایان: حاج میرزا علی اصغر ملکی, حاج میرزا یوسف آقا, آقا میرزا رضی زنوزی, حاج میرزا آقای قره باغی, آقا میرزا عبدالعظیم و…

حوزه: در قیام خونین پانزده خردادسال 1342, حضرت عالی کجا بودید و چه فعالیتهایی داشتید.

* در نهضت پانزده خرداد, بنده در اهر بودم, قرار شد دو نفر از اهر برای اعتراض علیه حرکت ضداسلامی و انسانی شاه, به شاه عبدالعظیم و به جمع دیگر علمای معترض بپیوندند.

پیشنهاد شد که بنده با سید جعفر بنی هاشم, به تهران برویم و به جمع علما بپیوندیم.

این قضیه در حالی بود که حاج شیخ حسین اهری, از تحصیل کردگان نجف از قم به اهر, تشریف آورده بود. بنده عرض کردم, برای این مهم, مناسب است که جناب حاج شیخ حسین, که فردی جا افتاده و مسن و مناسب با آن جمع علمای شرکت کننده در تحصن شاه عبدالعظیم است, همراه آقای بنی هاشم, تشریف ببرد. این پیشنهاد, پذیرفته شد و آقایان حاج شیخ حسین اهری و سید جعفر بنی هاشم, به شاه عبدالعظیم رفتند و به جمع معترضین پیوستند.

پس از تبعید حضرت امام خمینی, در یکی از اعیاد, بنده در مسجد منبر رفتم و عرض کردم:

(مردم! ما امروز عید نداریم, زیرا مرجع دینی ما را تبعید کرده اند.)

آقا سید جعفر هم, در مسجدشان, علیه شاه و به پشتیبانی از حضرت امام, سخنرانی کرده بود. رئیس شهربانی, که تازه به اهر آمد بود, هر دوی ما را به شهربانی احضار کرد.

آقا سید جعفر گفت:

(رفتن ما به شهربانی, از این باب نیست که رئیس شهربانی ما را جلب کرده, بلکه چون تازه به شهر ما آمده, برای دیدن وی می رویم. در ضمن هم, صحبت می کنیم که ببینیم حرف حسابش چیست.)

به همین عنوان رفتیم و صحبت کردیم و غائله ای پیش نیامد.

حوزه: حضرت عالی بسان دیگر عالمان بیدار در بیداری و حرکت مردم و بسیج آنان علیه دستگاه ستمشاهی و به پشتیبانی از حرکت سرنوشت ساز امام خمینی, نقش بنیادینی داشته اید, لطفاً بیان کنید که در حرکت مردمی اهر, چه فعالیتهایی داشته اید.

* همراه مردم بودم. در تظاهرات شرکت می کردم. در یکی از تظاهرات مهم مردم مؤمن شهر, آقا سید جعفر با مردم نمازگزارد و بنده پس ازنماز سخنرانی کردم. در این سخنرانی خیلی شدید به شاه و اطرافیان وی حمله کردم و جنایات وی را بر شمردم. این, در حالی بود که دو کامیون ارتشی, حامل سربازان مسلح, در اطراف راهپیمایان ایستاده و مراقب اوضاع بودند.

حرکت مردم, روز به روز اوج می گرفت. دولتیها و ساواکیها, هر روز ترفندی می زدند. یک وقت با خبر شدیم, گروههای چماق به دست تشکیل داده اند و یکی از این گروههای چماق به دست, به زور, به مسجدی وارد شده اند و آن مکان مقدس را پایگاه خود قرار داده اند و از آن جا, با کمک شهربانی به آزار و اذیت مردمان مؤمن و انقلابی می پردازند و مزاحم حرکت مردمی می شوند.

ناگزیر, برخاستیم و گروهی بسیار از مردم ما را همراهی کردند و به در مسجدی که پایگاه آنان بود رفتیم و آن جا را به تصرف خود درآوردیم و دَرْ را بستیم و کلید را از خادم گرفتیم.

پس از آن, دیگر چماقداران جرأت نکردند اجتماع کنند. مردم محل آمدند و تضمین کردند که چماق به دستها را راه ندهند, از این روی, من هم کلید را دادم و در مسجد باز شد.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی, مردم مؤمن و پرشور اهر, شهربانی, فرمانداری, ژاندارمری و دیگر مراکز دولتی را به محاصره خود درآوردند. شوری به پا شده بود. در این حال برخی از متدیّنین, به مسجد ما آمدند و گفتند: اگر شما دخالت نکنید, امکان دارد کشتار بشود. بنده رفتم و نیروهای مسلح, بدون درگیری تسلیم شدند و عکسهای شاه را از شهربانی و ژاندارمری و… کندیم و از بین بردیم و اسلحه ها را نیز تحویل گرفتیم و محفوظ نگهداشتیم که به دست نا اهلان نیفتد. شب عجیبی بود. من آن شب را تا صبح نخوابیدم.

حوزه: حضرت عالی افزون بر کارهای علمی و سیاسی, کارهای عام المنفعه ای در منطقه داشته اید, لطفاً خلاصه ای از آنها را برای ما بیان کنید.

* در این مدت, سعی کرده ام, به گونه ای مشکلات مردم را حل کنم. دو مسجد را نوسازی کرده ام. برای بنای چندین مسجد, کمک مالی کردم. پلی بر روی رودخانه که برای مردم خیلی نیاز بود, ساخته ام و در این اواخر, زمینی حدود سیصد و شصت هزار متر مربّع, در جاده کلیبر, از یکی از روستاهای اطراف خریده و وقف برای قبرستان کرده ام. در همان مسجدی ساخته ام و قصد دارم اگر عمری باشد غسّالخانه و تجهیزات دیگری بسازم. ان شاء اللّه.

حوزه: زندگی را از چه راهی می گذرانید.

* سعی کرده ام از سهم امام در زندگی استفاده نکنم. پدرم وقتی مرحوم شد, مال چندانی از خود باقی نگذاشت, در عین حال, خداوند مرا وانگذاشت و از سهم امام, بی نیازم ساخت. هر چه از سهم امام به دستم می رسید, به طلاب و سادات فقیر می دادم. حتی اگر سوغاتی برای بچه هایم می گرفتم, از سهم امم نبود.

یک مرتبه حج واجب انجام داده ام و ده مرتبه به نیابت از دیگران به مکه مشرف شده ام.

حوزه: چه آثار علمی دارید.

* آثار علمی من, همان تقریرات دروس آقایان است: تقریرات درس آقای حجت و تعلیقاتی بر مسائل متفرقه عروه و…

حوزه: به نظر حضرت عالی, عامل موفقیت طلبه در چیست.

* دیانت, تقوا, خداترسی,برای خدا کارکردن و درس خواندن و… عوامل مهم موفقیت هستند. طلبه اگر دیانت خوبی داشته باشد, موفق می شود وگرنه خرابکاری می کند و مایه فساد می شود, نه اصلاح.

حوزه: در پایان ما و خوانندگان مجلّه را موعظه بفرمایید.

* خداوند در آن می فرماید: (ان تقوموا للّه مثنی و فرادی) اجتماعی باشد, یا انفرادی, با خدا باشید. همه چیز از خداست. دنیا و آخرت از او و به یَدِ قدرت اوست. هر کاری برای او باشد , سود خواهد داد و هر کاری برای غیر خدا باشد, ابتر و بی نتیجه است: (ما عندکم ینفد و ما عنداللّه باق).

حوزه: از این که قبول زحمت فرمودید و ما را به محضر خود پذیرفتید بسیار متشکریم.

* خواهش می کنم. خداوند به شما توفیق دهد, تا بتوانید به دین او خدمت کنید.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۱/۱۵
طاهر آذری

نظرات  (۱)

خدا رحمتشان کند مرد بزرگواری بودند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">